طلاق به هر دلیلی که اتفاق بیفتد هم برای فرد و هم برای جامعه پیامدهایی را به همراه خواهد داشت، برای زن و مرد مشکلات اقتصادی، روانی، عاطفی و اجتماعی ایجاد میکند و نیز سبب جامعهای ناپایدار و ناسالم میشود؛ چرا که داشتن جامعه سالم در گرو داشتن انسانهای سالم است و جامعه چیزی جز افرادی که آن را ایجاد میکنند نیست. امروزه طلاق به عنوان یک اپیدمی تهدید کننده مفهوم بندی میشود که هم دال بر آسیب فردی و از هم گسیختگی وسیع اجتماعی، خانواده و ارزشهای مرتبط با آن میباشد. آسیب شناسان اجتماعی بر این باورند که پس از جدایی والدین، مسائل روحی و روانی متعددی برای فرزندان ایجاد میشود. بدبینی بچههای طلاق به آینده و پیرامون خود، کاهش اعتماد به نفس و افزایش احتمال خودکشی، اختلالات روانی مانند فقدان ثبات هیجانی و عاطفی، افسردگی، گوشهگیری و انزوا، بروز رفتارهای پرخاشگرانه، اختلال در فرایند جامعه پذیری، فشار روانی زیاد، احساس حقارت نسبت به سایر دوستان از جمله این آسیبها است. پیامدهای حاصل از پدیده طلاق ناظر بر پیامدهای متنوعی است که شامل : تغییر ساختار خانواده به مشابه پیامد وضع موجود، داغ ننگ، افت تحصیلی و اخلاقی و عاطفی فرزندان، احساس طرد و حاشیه نشینی، احساس خسران از زندگی زناشویی، صور بیگانگی (احساس بیگانگی از خود ، زندگی زناشویی و جامعه) و فردگرایی میباشد.
طلاق به عنوان یک مسئله اجتماعی میتواند زمینه بروز بسیاری از مسائل و پیامدهای متفاوت و بعضاً زمینه بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر در سطوح فردی و سطوح اجتماعی را فراهم آورد. از یک سو این آثار و پیامدها میتواند عوارضی را برای زنان و مردان و از سوی دیگر برای فرزندان به همراه داشته باشد. آسیبهای روانی و جدی طلاق بر زوجین، فرزندان، خانوادهها و اجتماع وارد میشود که بسیاری از این آسیبها جبران ناپذیر خواهد بود. عضوی که بیش از همه از پدیده طلاق آسیب میبیند، فرزندان هستند. فرزندی که امید و آرزوهایش متلاشی شده و دچار آسیبهای روانی و روحی میشود و برای رهایی از عقده حقارت و جبران عاطفی به دنبال مأمنی برای تنهاییش میگردد که ممکن است در نهایت به چیزی پناه بیاورد که زمینه انحراف را برایش فراهم کند و زندگی آیندهاش را تباه کند. معضلات اجتماعی مانند اعتیاد، فرار از خانه و غیره از جمله این مشکلات است.
طلاق والدین میتواند تاثیرات ناگواری بر کودکان بر جای گذارد. برخی محققان معتقدند آثار منفی طلاق بر کودکان، قبل از وقوع طلاق آغاز میشود و مدتها پس از طلاق ادامه خواهد داشت. مطالعات مختلف، تفاوت آشکار سازگاری عاطفی و اجتماعی فرزندان طلاق و فرزندان خانواده های هر دو والد (سالم) را نشان میدهد. در واقع، طلاق بر ارتباط موثر والدین با فرزندان نیز تاثیر گذاشته و سازگاری کودکان و نوجوانان را از بین میبرد. طلاق اثرات نامطلوبی بر سلامت روانی و آرامش کودکان و نوجوانان و زنان مطلقه بر جای میگذارد. طلاق زنجیرهای از حوادث به هم پیوسته است که برای همیشه زندگی قربانیان خود را دگرگون میکند. طلاق والدین نه تنها برقراری روابط عاطفی را برای کودکان دشوار میکند، بلکه روابط گذشته آنها با والدینشان را مخدوش میکند.
کودکان پس از طلاق والدین در سنین گوناگون دچار حالات روحی متفاوتی میشوند، مثلاً در سال اول جدایی والدین، کودکان دچار احساس خشم، ترس و افسردگی میگردند. چندین مطالعه بینالمللی گزارش کردهاند که استعداد و پیشرفت آموزشی کودکان طلاق در مقایسه با کودکان خانوادههای سالم پایینتر است. همچنین ، کودکان طلاق به دلیل آنکه عمدتاً توسط مادر نگهداری و حضانت میشوند ، با کاهش استانداردهای سطح زندگی مواجه هستند و طلاق معمولاً منجر به کاهش رفاه نسبی آنها میگردد. آثار و پیامدهای طلاق بر زنان نیز وسیع گزارش شده است و در سه حوزه فردی ، خانوادگی و اجتماعی قابل تبیین است. افراد مطلقه مشکلات بیشتر بهداشتی و نرخ بالاتر مرگ و میر را نسبت به افراد متاهل نشان میدهند و از احساس گناه ، افسردگی و اضطراب روحی پس از طلاق رنج میبرند. می توان پیامدهای طلاق را بر خانواده گسترده، همچنین، بر تغییر قوانین بر ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و افزایش بزهکاریها و آسیبهای اجتماعی و روند رو به رشد روابط فرا زناشویی و حتی افزایش نرخ روسپیگری نیز پی گرفت. شیوع طلاق سبب میگردد که هر نظام حکومتی آن را به عنوان یک واقعیت فراگیر به رسمیت بشناسد، احیاناً زمینههایی برای قبح زدایی از آن بیابد، سیاستهای تامین اجتماعی را به سمت حمایت از خانوادههای طلاق جهت دهد ، در الگوهای مشارکت اجتماعی حضور زنان را با نگاهی متفاوت پیدا کرد و در قوانین کار و الگوی اشتغال با فراخوان زنان به بازار کارت نیاز به تحمل هزینههای گزاف برای پشتیبانی از زنان مطلقه خانهدار را کاهش دهد که هر کدام از این رویهها نیز میتواند مجدداً به نوعی در چرخه مسائل اجتماعی به باز تولید طلاق منتهی گردد.
آثار و پیامد های طلاق برای زنان مطلقه
از جمله مهمترین مشکلات زنان پس از طلاق، میتوان به این موارد اشاره کرد:
- زنان مطلقه نسبت به سایر زنان آسیب پذیرتر میباشند و تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار دارند.
- کیفیت زندگی پایین، فشار مسائل مالی.
- نگرش اخلاقی منفی نسبت به زنان مطلقه از سوی جامعه.
- انزوای اجتماعی
- کوچکتر شدن شبکه روابط اجتماعی آنها و آسیب دیدن روابط اجتماعی آنان به دلیل احساس عدم امنیت اجتماعی.
- مشکلات اقتصادی و معیشتی.
- تن دادن به ازدواجهای موقت و یا خارج از عرف اجتماعی.
- افسردگی.
- سرخوردگی و کاهش رضایت از زندگی.
- پذیرش نقشهای چندگانه و تعداد نقش ها
- روی آوردن به آسیبهایی همچون قتل، خودکشی، اعتیاد، فحشا، سرقت، انزوا
- اختلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی
- مشکلات جنسی و روی آوردن به انحرافات جنسی و فساد اخلاقی
- مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان
- دلتنگی و از دست دادن سلامت روانی و جسمی و غیره
از جمله آثار و پیامدهایی است که زنان مطلقه به آن درگیر هستند. آسیب پذیری زنان از پیامدهای اجتماعی طلاق، نگرانی زنان از آینده اقتصادی خود در مورد فرزندانشان و گفته مردم، بیشتر از مردان میباشد. مردان و زنان هر دو از ازدواج دوباره بیزار بوده و هم زنان و هم مردان احساسی مشابه از رها شدن پس از طلاق،خوشبینی نسبت به آینده، تمایل نداشتن به مشورت با دوستان درباره جداییشان و تفاهم نداشتن با همسر دارند. زنان مطلقه در مقایسه با مردان مطلقه شرایط حادتر اجتماعی را در زمان طلاق تجربه میکنند. بدین معنی که آنها با احساس طرد شدگی، سردی و سرزنش بیشتری از سوی اطرافیان نزدیک روبرو هستند. پیامدهای طلاق از نظر اقتصادی اجتماعی، روانی و عاطفی بین زنان مطلقه در هر یک از سه مرحله پیش، حین و پس از طلاق نا مطلوب تر از مردان است. افراد مطلقه دارای مقدار بهزیستی، نشانههای درماندگی و خود پنداری ضعیف تر هستند؛ به گونهای که تمامی ابعاد کیفیت زندگی سلامت فیزیکی، روانشناختی و روابط اجتماعی و محیطی زنان مطلقه کمتر از زنان غیر مطلقه است. در بررسی تبعات فردی و اجتماعی طلاق، طلاق از لحاظ روانی فرد را دچار بحرانهای شدید میکند، زن و مرد هر دو از این پدیده اثر میپذیرند اما زنان در مقابل این پدیده آسیب بیشتری میبینند و این آسیب به خصوص در زنانی که فرزند دارند، بیشتر است. بسیاری از خانوادهها زن مطلقه را نمیپذیرند و زمینه ساز به انحراف کشیده شدن او میشوند، فرد در این حالت از حمایت خانواده محروم میشود. وضعیت کار و اشتغال پس از طلاق برای زنان بسیار دشوار میشود، باورهای غلط اجتماع و بستگان مزاحمت در محیط کار و فشارهای بعدی خانواده همسر و خود همسر برای بازگشت و تهدید از سوی همسر سابق جز موارد ناخوشایندی است که در انتظار فرد است. طلاق به خودی خود برای زنان مطلقه معنای ناخوشایندی ندارد و حتی برای تعدادی از آنان با رهایی توأم است، اما زمانی که در مواجهه با جامعه قرار میگیرند، با روی دیگر سکه طلاق برخورد میکنند؛ آنجا که تحت فشارهای جامعه قرار گرفته و برچسب میخورند و یا در معرض پیشنهادهای برقراری روابط فرا زناشویی قرار میگیرند. از این رو، پیامدهای طلاق برای زنان، تصمیم گیری برای اداره و کنترل پدیده طلاق را به همراه دارد. در شرایط حاکمیت «گفتمان جنسی» برای مردهای جامعه و نیز برچسب خوردن از سوی سایر زنان به عنوان یک تهدید برای زندگی مشترک زنان متاهل و نیز تغییر شکل حمایتهای اجتماعی، زنان فرا میگیرند که باید به نوعی شرایط خود را از دیگران مخفی نگه دارند. زنان اقدام به استفاده از استراتژی «مخفی کردن شرایط خود از دیگران» مینمایند. البته در پارهای موارد نیز برای رهایی از فشار جامعه تن به ازدواج مجدد میدهد هرچند که ناموفق هم میشوند. پیامدهای این پدیده برای زنان گرانبار است چرا که اکثریت آنها به جامعه بدبین شده و دید منفی نسبت مردها پیدا کردهاند بنابراین به نوعی سرمایه اجتماعی خود را کاهش میدهند و البته در پارهای موارد برخی زنان به صورت پنهانی وارد روابط فرا زناشویی میگردند که این امر به نوبه خود به موج طلاق دامن میزند. اما برخی زنان نیز رفتار سازگارانه ای در پیش میگیرند و سعی میکنند با توسل به معنویات به استقبال پیامدهای طلاق بروند و برخی از آنان نیز پس از طلاق به طی کردن مراتب تحصیلی و شغلی و افزایش سرمایه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی خود میپردازند.
مشکلات اقتصادی بخش بزرگی از پیامدهای منفی طلاق برای زنان است؛ چرا که پیامدی که اکثر زنان مطلقه با آن مواجه میگردند استقلال نداشتن اقتصادی و به طبع آن وابستگی به خانواده مبدا است که عمدتاً این وابستگی با نقل مکان به منزل پدری همراه است و تبعاتی از قبیل ایجاد تنش بین فرزندان و سایر اعضای خانواده زن و احساس سربار بودن به همراه دارد. همانطور که ذکر شد فشاری که از سوی جامعه به زنان مطلقه وارد میشود نیز یکی از پیامدهایی است که در زمره بزرگترین مشکلات آنها جای دارد. از طرفی، علی رغم مشکلات فراوانی که طلاق برای زنان به دنبال دارد پیامدهای مثبتی نیز برای آنان به همراه دارد. هر چند که هنوز هم تمامی زنان نیاز به حمایت را احساس میکنند و از تنهایی در زندگی به شدت ناراحتند. تعداد زیادی از زنان با وجود مشکلات بسیاری که در زندگی قبلی داشتهاند اما همچنان تمایل به ازدواج مجدد دارند و این امر نشان دهنده پایبندی زنان به خانواده و ارزشمندی در خانواده برای آنان است. زنانی که به علت دارا بودن حضانت فرزند امکان ازدواج برایشان فراهم نیست، با وقف خود برای فرزندانشان سعی میکنند از برچسب خوردن در جامعه رهایی یابند.
آثار و پیامدهای طلاق برای مردان
برای مرد نیز طلاق بحرانهای فردی و اجتماعی خاصی ایجاد میکند، تشکیل زندگی مشترک برایش ساده نخواهد بود و در صورت ازدواج مجدد نیز خانواده همسر دوم همواره به طلاق او به عنوان نکته ابهام نگاه میکنند. در صورتی که فرد پس از مدت کوتاهی وارد زندگی جدید شود، فشارهای ناشی از زندگی قبلی را با خود به همراه میبرد و کوچکترین شباهت میان نقاط ضعف همسر فعلی و قبلی را دچار تنش میکند. مشکلات عاطفی در آغاز برای مردان شدیدتر به نظر میرسد، اما برای زنان استمرار بیشتری دارد. در حالی که هر دوی آنها در سال نخست پس از طلاق عزت نفس پایین، سردرگمی نقش، خشم، اضطراب، تردید و افسردگی را تجربه میکنند و زنان دو برابر بیشتر از مردان احتمال دارد که دچار افسردگی شوند. به طور کلی افرادی که طلاق را تجربه کردهاند، با کشمکشهای متعدد فردی و بین فردی مواجه اند. فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیبها مثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلافات رفتاری، خودکشی،فحشا و انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماریهای عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده، تن دادن به ازدواجهای موقت و ازدواجهای ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان است.
آثار و پیامدهای اجتماعی طلاق
گذشته از اعضای خانواده، آثار و پیامدهای ناشی از طلاق میتواند اجتماع را تحت تاثیر قرار داده و تبعاتی را در جامعه به همراه داشته باشد.
- افزایش جرائم اجتماعی
- تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه
- فروپاشی خانواده به عنوان مهمترین و اولین نهاد اجتماعی پایه
- افزایش هزینههای اجتماعی برای جلوگیری کنترل جرائم و ناهنجاری ها و انحرافات ناشی از طلاق
- افزایش کودکان خیابانی و سایر آسیبهای اجتماعی همچون فرار از منزل
- تکدیگری
- قتل
- خودکشی
- اعتیاد
- قاچاق
- افزایش تعداد زنان خود سرپرست و مشکلات معیشتی، روانی اجتماعی و اخلاقی آنان
- سایر نابسامانیهای شخصیتی، اجتماعی و رفتاری افراد مطلقه و فرزندان آنان از جمله عوارض اجتماعی ناشی از طلاق هستند.
امید سخاوت کارشناس مشاوره و راهنمایی
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان