آرش مردی سی و پنج ساله بود که به تازگی با عفو مشروط آزاد شده بود. او در یک محیط اجتماعی_اقتصادی نامطلوب به دنیا آمده و رشد کرده بود. او طی رشدش فقط تماس اندکی با پدر خود که مردی الکلی بود، داشت. مادر او که کمک پرستار بود، مسئول بزرگ کردن او و دو فرزند دیگرش بود. به گفته ی آرش دو فرزند دیگر خانواده از نظر اجتماعی زندگی خوب و با ثباتی داشتند. در دوران دبستان دو بار از مدرسه اخراج شده بود و در سال دوم دبیرستان نیز در پی یک رشته تعلیق های تحصیلی به سبب بددهنی به معلمان، فرار از مدرسه و دعوا با دانش آموزان در نهایت از مدرسه اخراج می گردد. او در حال حاضر بیکار است و سابقه ی شغلی با ثباتی ندارد و همواره به صورت کوتاه مدت در رستوران، حیطه ی ساختمان سازی و باغبانی به عنوان کارگر ساده به کار مشغول بوده است. او طلاق گرفته است و دارای الگویی بی ثبات و کوتاه مدت در روابط با جنس مخالف است. او یک پسر ۱۷ ساله دارد که تماس چندانی با او ندارد. آرش فاش کرد که از سن ۱۵ سالگی به طور منظم ماری جوانا مصرف می کرده و برخی اوقات نیز به منظور تجربه به مصرف کوکائین روی آورده است. او همچنین گفت که برخی اوقات نیز تا سر حد بد مستی به مصرف الکل پرداخته است. او به جز یادآوری تصویری مبهم از مشاوره در دوران کودکی که به دلیل پاره ای رفتارهای مشکل زای او در مدرسه انجام گرفته بود، تا کنون تحت روان درمانی قرار نگرفته بود. او نخستین بار در سن شانزده سالگی بازداشت شد و از آن زمان به بعد به طور مداوم سر و کارش با سیستم قضایی و جنایی بوده است. او بارها به سبب سرقت، فروش مواد مخدر، حمله ی فیزیکی و خشونت خانگی بازداشت شده است. همچنین به سبب بدترین نوع حمله ی فیزیکی که طی فروش مواد مخدر با چاقو به یک مرد حمله کرده بود، هشت سال از عمرش را در زندان به سر برده بود. او در نهایت پس از دو سال عفو مشروط آزاد می گردد.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی
مجموعه معیارهای مثل رفتار جنایی، دروغگویی، رفتارهای تکانشی و خطرناک، پرخاشگری و عدم مسئولیت پذیری در حیطه ی کاری و مالی شده است. این افراد تمایل زیادی به سرزنش دیگران، نگرش بی مسئولیتی و سنگدلی، فقدان احساس گناه، آستانه ی تحمل پایین ناکامی و علایمی مثل تمایل به شکل دادن رابطه اما عدم تداوم آن است.
فریبندگی تصنعی، دروغگویی مرضی، فریبکاری، خود بزرگ بینی ، فقدان ترحم و همدلی و احساس سطحی می باشد. این افراد هیجان طلبی بالایی دارند و تکانشی عمل می کنند و بی مسئولیتی دارند، اعمال مجرمانه ی مختلف و عدم خویشتن داری رفتاری دارند.
در پایان این مبحث نیاز به ذکر است که این افراد بیش ترین کسانی هستند که از سوی دادگاه مجبور به درمان می شوند و افزون بر این چنین افرادی معمولاً به مراکز ترک اعتیاد و بازتوانی نیز فرستاده می شوند و در اندک مواردی هم در روان درمانی های ویژه ی بیماران سرپایی یا مشاوره ی فردی برای موضوعات فرعی مثل مشکلات ارتباطی یا شغلی دیده می شوند.
بیماران ضد اجتماعی از نظر باورها و شناخت ما قدری گیج کننده هستند. زندگی شناختی آنها را می توان در نقطه ی مقابل افرادی با مشکلات افسردگی و اضطراب دانست. به طور مثال، افراد ضد اجتماعی بر خلاف افراد افسرده هنگامی که از سوی دیگران انتقاد می شوند، احتمال نمی رود خودشان را به شدت سرزنش کنند و در مورد خودشان قضاوت منفی داشته باشند. در واقع افراد ضد اجتماعی غالباً به این که دیگران درباره ی آنها چه فکر می کنند یا اینکه رفتارشان چه آسیبی به دیگران وارد می سازد، اعتنای چندانی ندارند. همچنین آنها بر خلاف بیمارانی که از مشکلات اضطرابی رنج می برند، درباره ی خطرات احتمالی غلو نمی کنند. افراد ضد اجتماعی غالباً خطرات احتمالی را دست کم می گیرند و در واقع به خاطر تجربه ی هیجان انگیز بودن موقعیت های خطرناک به جستجوی چنین موقعیتهایی می روند.
سیزده الگو را می توان به طور گسترده ای به الگوهایی که مربوط به باورهای درباره ی خود و دیگران و الگوهایی که مربوط به تعامل با محیط هستند دسته بندی کرد.
باورهای مربوط به خود و دیگران:
۱.همانند سازی با، و تایید طلبی از، تداعی های مجرمانه (برای مثال من با مردمی که زندگی عادی و یکنواختی دارند، هیچ نقطه ی مشترکی ندارم.)
۲. بی اعتنا به دیگران، فقدان همدلی، فقدان ندامت، و سنگدلی (به عنوان مثال، دلیلی ندارد که غصه ی افرادی را بخورم که به آنها آسیب زده ام).
۳. اجتناب از رابطه ی صمیمانه و آسیب پذیری (برای مثال، اگر با دیگران صمیمی شوم، زیر سلطه ی آنها قرار خواهم گرفت).
۴. خصومت و بدبینی نسبت به دست اندرکاران مقابله با اعمال مجرمانه
۵. خودبزرگ بینی و محق دانستن خود
۶. سلطه طلبی و تلاش برای کنترل دیگران (به عنوان مثال، هیچ کس حق ندارد به من بگویید چه کار کنم).
افراد ضد اجتماعی در تعامل با محیط:
۷. هیجان طلبی و دلهره جویی ( برای مثال، هیچ احساسی بهتر از وقتی که حمله میکنم و چیزی را می دزدم، وجود ندارد).
۸. فریبکاری و استفاده از موقعیت ها و روابط به منظور نفع شخصی (به عنوان مثال، اصلا درست نیست که تمام وقت کار کنی وقتی می توانی به شیوه های مختلف از حقوق بیکاری استفاده کنی).
۹. دشمنی با قوانین، مقررات و قواعد (برای مثال، هدف قوانین این است که به تو آسیب برسانند، نه اینکه به تو کمک کنند).
۱۰. تبرئه سازی، بهانه آوردن و بی اهمیت جلوه دادن رفتارهای آسیب زای خود (به عنوان مثال، من اگر در محله ی خودم مواد مخدر نفروشم، فرد دیگری این کار را خواهد کرد).
۱۱. نگرش تنبلی عمدی، راحت ترین مسیر ( برای مثال، هر کسی مسئول خودش است).
۱۲. پشت کردن به مشکلات (به عنوان مثال، وقتی چیزی را نمی فهمم، آن را رها می کنم).
۱۳. دست کم گرفتن عواقب منفی (برای مثال، من هیچ وقت به خاطر فروش مواد، پایم به زندان نخواهد رسید، چون همه ی مشتری هایم را میشناسم).
راهبردهایی مبتنی بر همکاری
به رغم برنامه های تلویزیونی مبنی بر اینکه با بیماران ضد اجتماعی (تند و واقعی) برخورد کنید، باید گفت این رویکرد در میان درمانگران طرفداری ندارد. مقابله ی تند با این بیماران منجر به عدم درگیر شدن آنها در روند درمان و بنابراین توقف درمان خواهد شد. با توجه به چالش های انگیزشی که از سوی بیماران ضد اجتماعی به نمایش گذاشته می شوند، صمیمی بودن، همکاری کردن، رهنمودی بودن، پاداش دهی و درک سریع این بیماران از سوی درمانگر بسیار اساسی به شمار می روند. درمانگران تاثیر گذار زمانی را به کار روی برقراری یک رابطه ی خوب، بیرون آوردن انگیزه های بیمار، برای تغییر، آشکار سازی تاثیر الگوی ضد اجتماعی روی زندگی بیمار، بررسی درباره ی نقاط قوت بالقوه او کشف این که بیماری برای چه چیزهایی بیش ترین ارزش را قایل است، اختصاص می دهند.
مصاحبه انگیزشی، تمرکز روی نقاط قوت و ضعف، درمان شناختی رفتاری CBT
مهدیه رادپور کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره خانواده
مرکز مشاوره رهبان