کرک مدت کوتاهی بعد از ازدواج، با آمی، دختر خوانده ی ۸ ساله ی خود رابطه ی صمیمانه ی ناشایستی برقرار کرد. این رابطه ظاهراً معصومانه آغاز شده بود؛ یعنی، زمانی که کرک برای حمام کردن آمی، زمان بیشتری را صرف کرده بود. اما بعد از فقط ۲ ماه زندگی کردن در یک خانه، رفتار کرک از محدوده ی نوازش کردن جسمانی که معمولاً والدین انجام می دهند، خارج شد. بعد از اینکه همسر کرک صبح زود برای کار کردن بیرون می رفت، او آمی را به تخت خود دعوت می کرد به این بهانه که می تواند کارتون را از تلویزیون اتاق خواب او ببیند. کرک با نوازش کردن موی آمی شروع می کرد و به تدریج به رفتار جنسی واضح تری پیش روی می کرد و آمی را ترغیب می نمود به اندامهای تناسلی وی دست بزند و به او می گفت برای او ((خوب)) است که بداند ((پدرها)) چطوری هستند. آمی سردرگم و وحشتزده آنچه را که او می گفت انجام می داد. کرک با تهدید کردن آمی به اینکه اگر درباره ی رازشان به کسی چیزی بگوید، او آن را انکار می کند و شدیداً وی را کتک خواهد زد، اطلاعات از درخواستهای خود را تقویت می کرد.
ما بحث نابهنجاری های جنسی را با ناراحت کننده ترین اختلالی آغاز کردیم. این اختلال، بچه بازی pedophilia است که به موجب آن، یک فرد بزرگسال (۱۶ ساله یا مسن تر)، به کودکانی که از لحاظ جنسی ناپخته اند تمایلات جنسی غیر قابل کنترل دارد. گاهی این ماجراها حالت وحشتناکی می گیرند، مثل زمانی که کودکان انواع شکنجه های هولناک، مانند ربوده شدن و سو استفاده جنسی را برای مدت چند ماه یا حتی چند سال متحمل می شوند. گر چه این موارد افراطی نادر هستند، ولی میزان شیوع سو استفاده جنسی از کودک به طور ناراحت کننده در ایالات متحده بالاست. برآوردها حاکی است که ۱۰ تا ۱۵ درصد همه ی کودکان و نوجوانان حداقل یک بار در سالهای اولیه ی رشدشان مورد آزار جنسی قرار گرفته اند، به طوری که دخترها دو برابر پسرها قربانی شده اند. اکثر بچه بازها مرد هستند، تقریباً ۷۵ درصد آنها دخترها را به عنوان قربانی خود انتخاب می کنند. افراد مبتلا به این اختلال خیلی سخت درمان می شوند. کاملاً مشخص شده است که این اختلال به قدری در منش بچه بازها تثبیت شده است که حتی بعد از چند دوره حبس یا درمان، به رفتار آزاردهنده ی خود برگشت می کنند. (پرنتکی، لی، نایت، و کرس،۱۹۹۷).
انواع بچه بازی:
گر چه طبق تعریف، بچه بازها جذب کودکان می شوند، اما ترجیحات جنسی و رفتار آنها خیلی متفاوت است. برخی تکانه های خود را بروز نمی دهند، بلکه خیالپردازی ها و تمایلات ناراحت کننده ی آزار رساندن به کودکان دارند. آنهایی که طبق تکانه های بچه بازی خود عمل می کنند، اعمالی مثل لخت کردن کودک، نوازش کردن اندامهای تناسلی کودک، واداشتن کودک به مشارکت در فعالیت دهانی_ تناسلی، و آمیزش مهبلی یا مقعدی انجام می دهند.
پژوهشگران برای طبقه بندی بچه بازها از سیستمهای مختلف استفاده کرده اند. یکی از طبقه بندی های بسیار مفید (لانیون، ۱۹۸۶)، متمایز کردن مزاحمان موقعیتی، مزاحمان ترجیحی، و متجاوزان جنسی به کودک است. مزاحمان موقعیتی، سابقه ی رشد و تمایلات جنسی بهنجار دارند؛ آنها در بزرگسالی عمدتاً رابطه با سایر بزرگسالان را دوست دارند. با این حال، در برخی موقعیت ها، مثلاً، در زمانی استرس زا، تکانه ی نیرومند رابطه ی جنسی با کودک بر آنها چیره می شود. مزاحمان موقعیتی، به جای اینکه بعد از این اتفاق احساس آرامش کنند، ناراحت می شوند. در مورد مزاحم ترجیحی، رفتار بچه بازی در شخصیت و سبک زندگی وی تثبیت شده است و او کودکان، مخصوصاً پسرها را ترجیح می دهد. او مصلحتی ازدواج می کند، برای اینکه نزدیک کودکان باشد یا پوششی برای اختلالش باشد. مزاحم ترجیحی هیچ اشکالی در رفتارش نمی بیند؛ اگر اشکالی هم وجود داشته باشد، از نظر او به خاطر آن است که جامعه صرفاً این نوع ابزار تمایل جنسی را نمی پسندد. متجاوز جنسی به کودک، سو استفاده کننده ی خشن از کودک است که رفتارش جلوه ای از سایقهای جنسی خصمانه است.
مدل دیگر، به طور کلی، در مورد رفتار متجاوزان جنسی مصداق دارد، اما برای شناختن بچه بازی بسیار مناسب است.
طبق این مدل (هال، شوندریک، و هیرشمن، ۱۹۹۳)، چهار خرده تیپ متجاوزان جنسی وجود دارد:
- فیزیولوژیکی
- شناختی
- عاطفی
- و مرتبط با رشد.
متجاوز فیزیولوژیکی: الگوهای انگیختگی جنسی منحرف دارد، به احتمال بیشتری پسر بچه ها را انتخاب می کند و قربانیان متعدد دارد، اما از خشونت جسمانی منحرف دارد، به احتمال بیشتری پسر بچه ها را انتخاب می کند و قربانیان متعدد دارد، اما از خشونت جسمانی و تعرض غیر جنسی پرهیز می کند.
متجاوز شناختی: تعرض جنسی خود را برنامه ریزی می کند که به احتمال زیاد تجاوز به آشنایان یا زنا با محارم است که از آنچه در سایر خرده تیپ ها یافت می شود، کمتر تکانشی و خشونت آمیز است. متجاوز عاطفی، که فاقد کنترل عاطفی است، به تعرض جنسی ای می پردازد که فرصت طلبانه، بدون برنامهریزی، و اغلب خشونت آمیز است.
متجاوز عاطفی: فاقد کنترل عاطفی است، به تعرض جنسی ای می پردازد که فرصت طلبانه، بدون برنامه ریزی، و اغلب خشونت آمیز است. متجاوزان عاطفی ای که به کودکان تجاوز می کنند، بیشتر مستعد رنج بردن از افسردگی هستند، در حالی که، آنهایی که به بزرگسالان تجاوز می کنند، بیشتر خشمگین هستند.
متجاوزان جنسی ای که مشکلات شخصیتی مرتبط با رشد دارند: از تاریخچه ی طولانی مشکلات شخصیتی و سازگاری، تعارض های خانوادگی و میان فردی، و قربانی شدن در کودکی برخوردارند، و به شکلهای خشونت آمیز تعرض جنسی می پردازند. پیش آگهی درمان این گروه آخر، از همه ضعیف تر است.
درمان بچه بازی:
به خاطر صدمه ی شدیدی که رفتار بچه بازی به قربانیان بی گناه وارد می کند، در مورد آن بیش از سایر نابهنجاری های جنسی تحقیق شده است. متخصصان بالینی و پژوهشگرانی که در محدوده ی دیدگاه زیستی فعالیت می کنند، به شناختن علت های بچه بازی کمتر از یافتن درمان تنی که تمایلات جنسی فرد را کاهش دهد، علاقه دارند. در نتیجه، تعدادی از رویکردها سیستم درون ریز را هدف قرار داده اند، مثلاً، برای کاهش دادن سابق جنسی بچه باز، هورمون زنانه ی پروژسترون را تجویز می کنند تا از این راه سطح تستوسترون او را پایین آورند. رویکرد دیگر، تجویز داروهای ضد آندروژن است که همین تاثیر را دارند. اخیراً پژوهشگران درمانی را ابداع کرده اند که عبارت است از تجویز ماده ای کن با جلوگیری از فعالیت غده ی هیپوفیز، ترشح تستوسترون را کاهش می دهد. گر چه این مداخلات تاثیرات مثبتی دارند، با این حال، ترکیب کردن درمانهای پزشکی با روان درمانی، ضروری به نظر می رسد (روسلر و ویتزوم،۲۰۰۰).
رادیکال ترین مداخله ی پزشکی، جراحی را شامل می شود. اختگی، یا برداشتن بیضه ها به قصد از بین بردن تولید تستوسترون صورت می گیرد. مداخله ی جراحی دیگر، هیپوتالاموتونی، یا تخریب هسته ی قدامی_ میانی هیپوتالاموس است. این روش به قصد تغییر دادن الگوهای انگیختگی جنسی فرد با هدف قرار دادن منبع این الگوها در سیستم عصبی مرکزی انجام می گیرد. از این شیوه بیشتر در آلمان استفاده شده، ولی اثر بخشی آن محدود بوده است. پژوهشگران در آلمان، هورمون محرک جسم زرد- هورمون راه انداز (LHRH) را نیز امتحان کرده اند. این ماده به طور طبیعی در زنان وجود دارد که تولید هورمونهای جنسی زنان را راه اندازی می کند. گزارش شده است که در این درمان، وقوع نعوظ آلت، انزال، استمنا، تکانشگری جنسی منحرف، و خیالپردازی ها را کاهش می دهد (برکین، نیکا، و برنر، ۲۰۰۱). مشکل همه ی این شیوه ها، علاوه بر عوارض جانبی آنها، این است که توانایی مرد را در برانگیخته شدن جنسی و آمیزش یا استمنا کردن، از بین نمی برد. آنها ممکن است سطح تستوسترون را کاهش دهند و از این رو، به مهار سایق جنسی بچه باز کمک کنند، اما باید به مسئله نامناسب بودن انتخاب شریک جنسی او نیز پرداخته شود. بنابراین، هر یک از این درمانهای تنی باید با روان درمانی آمیخته شوند (پرنتکی، ۱۹۹۷).
نباید از نظر دور داشت که درمانهای جراحی برای متجاوزان جنسی خیلی به ندرت انجام می شوند و بیانگر شکلهای افراطی مداخله هستند. اما در نظر گرفتن این نکته نیز حایز اهمیت است که چرا اصلاً این گزینه ها به عنوان روشهای درمان قابل اجرا، مطرح شده اند. مردانی که در این درمانها برای آنها توصیه شده اند، افراد اصلاح ناپذیری هستند که بارها از افراد آسیب پذیر بهره کشی کرده و صدمه ی جدی به آنها وارد کرده اند. در نظر گرفتن گزینه های دیگر نیز که می تواند حبس ابد را به عنوان وسیله ای برای جلوگیری این مردان از تکرار کردن تجاوزات شأن علیه کودکان شامل شود، ناراحت کننده است.
چرخه ی قربانی _ به _ سو استفاده کننده (قربانیان سو استفاده جنسی را وقتی که به بزرگسالی می رسند، به سمت دست زدن به اعمال سو استفاده جنسی مشابهی سوق می دهند).
درمانهای روان شناختی بچه بازی، روشهای رفتاری، فنون شناختی _ رفتاری، و مداخله های زیستی را شامل می شوند. الکترو شوک نوعی درمان ایجاد بیزاری برگرفته از شرطی سازی کلاسیک است.
برای درمان بچه بازها، روشی که از همه مهمتر باشد وجود ندارد. این واقعیت که افراد مبتلا به این اختلال حتی بعد از درمان فشرده ی بلند مدت، رفتارشان را تکرار می کنند، بنابراین متخصصان از چند روش همزمان استفاده می کنند. رویکردهای درمانی ای خیلی نوید بخش هستند که آمیزه ای از فنون، مخصوصاً گروه درمانی را در بر داشته باشند. برلین و همکارانش در این برنامه، گروه درمانی را وارد کرده اند که در برخی موارد با داروهایی برای کم کردن سایق جنسی آمیخته شده است. در گروه درمانی، تلاشهایی در جهت مقابله کردن با انکار و دلیل تراشی صورت می گیرد و در عین حال، موقعیت حمایت کننده ای فراهم می شود که به بحث صادقانه ای در مورد امیال و تعارضها می انجامد. عنصر دیگر این رویکرد، فراهم کردن سیستم حمایتی مبتنی بر خانواده و جامعه است که به بچه باز کمک می کند به تعهد خود در مورد سالم ماندن پای بند باشد.
مهدیه رادپور کارشناس ارشد مشاوره خانواده
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان