وقتی جوانتر بودم، من را به عنوان بازیگر می شناختند. خیلی تلاش میکردم با زنان زیادی باشم. متأسفانه این ویژگی تا مدتی بخش لاینفکی از هویتم بود، که سالم هم نبود. آدمی بودم که همزمان چهار لورن نام در گوشی اش ذخیره داشت و یادش نمی آمد که به کدام چه پیامی داده است. برایم مهم نبود؛ چون همیشه آن گوشه کنار یک لورن دیگر پیدا میشد! زندگی سرگرم کننده ای بود و البته بی مایه. صرف نظر از لذت شخصی خودم، کم و بیش زندگی پوچ و بی معنایی داشتم. وسواسم نسبت به اندامم تنها نمودی از ناامنی های عمیق تر نسبت به تعهد بود. به طرز عجیبی می ترسیدم به کسی خیلی نزدیک شوم. در نتیجه تأمین نیازم برای عشق از طریق تمرکز بر کیفیت روابط، بر کمیت آنها متمرکز بودم.
یکی از اثرات جانبی این موضوع این بود که سالها عقایدی درباره ی تعهد و ازدواج برای خودم ساخته بودم تا رفتارم را با آنها توجیه کنم. باور داشتم ازدواج قدیمی است و مردان و زنان از لحاظ بیولوژیکی ذاتاً بی بند و بارند. خیانت بلکه اجتناب ناپذیر است و تعهد بلندمدت نه تنها عملی نیست، بلکه حکم زندانی شیشه ای دارد! واقعاً در این کار مهارت داشتم در زمینه ی زیست شناسی و مردم شناسی و جنسیت تحقیق کردم. حتی چند پست دست و پاشکسته هم در مورد نظریات پنج سال پیش نوشتم که آیا نسل ما اولین گروهی خواهد بود که از اسارت تک همسری رها می شد؟ و آیا ازدواج اصلاً منطقی داشت؟ و این که آیا من از لحاظ روحی اصلا قادر به سروسامان یافتن با یک نفر بودم یا نه؟! ( این پستها خیلی وقت است که از بین رفته اند، که این خبر خوبی است ! باور کنید).
در هر صورت حالا این منم. ازدواج کرده ام و از این بابت احساسات خیلی خوبی دارم. چه اتفاقی افتاد؟ خب خیلی چیزها. یکی اش این که دختر مناسبم را پیدا کردم. خیلی بالغ تر هم شدم. فهمیدم که اندام آماده لزوماً از من انسانی با ارزش نمی سازد ( و من را مرد نمی کند). وقتی کم کم آرام گرفتم و خودم را از ترس هایم رها کردم، هیجان ها و مزایای غیر منتظره ی زیادی در این تعهد ماندگار به تنها یک نفر کشف کردم؛ مزایایی که هرگز در نظر نداشتم و هیچ جای دیگر از زبان کسی نشنیده بودم.
۱. ازدواج تعهد و انرژی ذهنی و احساسی تان را برای مسائل مهمتر آزاد میکند.
با نگاهی به گذشته میفهمم که حجم نامعقولی از وقت و انرژی ام را صرف نگرانی برای مسائل زیر کرده ام:
• زنان مختلف چه تصوری از من داشتند و آیا مجذوب من شده بودند یا نه.
• چه کاری میتوانستم بکنم که زنان خاص را بیشتر مجذوب خود کنم.
• برای دیدن زنان متعددی که مجذوبشان بودم، چه نقشه هایی باید می کشیدم.
• در هر زمان مشخص یا موقعیت خاص چقدر جذاب به نظر می رسیدم.
• با زنانی که می دیدم اوضاع چگونه پیش می رفت.
• چه موقع قرار بود رابطه داشته باشم، آخرین موردی که داشتم کی بــود ، آیا آدم بازنده ای بودم چون خیلی وقت بود که رابطه نداشتم یا در آینده ی نزدیک قرار نبود دیگر رابطه داشته باشم.
• چگونه و کجا میتوانستم زنان بیشتری را ملاقات کنم.
• می خواستم چه نوع زنانی را ببینم.
همسرم چندین بار در این مورد به من گفته از زمانی که در سال ۲۰۱۵ به او پیشنهاد ازدواج دادم “تغییر کرده ام” و فکر میکنم دلیلش همین است که آن پیشنهاد ازدواج را مطرح کردم. همین که آن تعهد را به صراحت بیان کردم که تعهدی همیشگی است، مغزم این را فهمید که دیگر اصلاً و ابداً لازم نیست دوباره نگران آن چک لیست بالا باشد. سال های زیادی چک لیست بالا بخش زیادی از تفکر لحظه به لحظه ام را اشغال کرده بود. در واقع، مانند هر فرد مجردی، وسواس های شدیدی را گذراندم. هر متن و هر کلمه ای را تجزیه و تحلیل می کردم و ساعت ها در اندیشیدن به اگر ها و میشد ها فرو میرفتم ناگهان همه ی این ها پاک شدند. لازم نیست نگران هیچ چیز باشم و این به طرز باورنکردنی رهاننده است. آزادانه می توانم نگران چیزهایی باشم که در زندگی برایم مهم هستند، مثلاً کارم؛ اما سرگرمی های قبلی ام را هم مرور کرده ام و برخی شان را در وقت اضافه ی جدیدم گنجاندم. کتابهای بیشتری می خوانم مثل سابق الکل مصرف نمیکنم. زندگی عالی است.
۲. شریک دائم بازدهی تان را بیشتر می کند.
نمی توانم برای خودم غذا بپزم. واقعاً نمی توانم. این مشکلی دائمی در تمام طول بزرگ سالی ام بوده است. من را در یک آشپزخانه بگذارید تا ببینید که مثل فردی ناشنوا در سمفونی عمل می کنم فقط به دوروبر نگاه میکنم و احساس درماندگی می کنم. در نتیجه فهمیدن این که چطور خودم را سیر کنم هر هفته ساعت ها از وقتم را می گرفت و به ناچار در آخر غذای چرند زیادی می خوردم. حقیقت این است که وقتی قدم جلو بگذارید و زندگی تان را با دیگری شریک شوید تیم می شوید. مواردی را که در آنها خیلی ضعیف هستید با کمک او جبران می کنید و برعکس. همسرم مرا بـه فردی سالم تر و معقول تر و پربازده تر تبدیل کرده است. به این دلیـل ســاده که او در بسیاری از مهارت های زندگی خبره است که من وارد نیستم. درست همان طور که من می توانم چیزهایی را اداره کنم که او از عهده اش بر نمی آید. می توان گفـت مـا از همدیگر “آدم های بهتری” می سازیم. حالا هم تغذیه ام خوب شده و خیلی چیزهای دیگر که در اینجا نمی گنجد.
۳.ایجاد تاریخچه ای مشترک ارزش روان شناختی دارد.
در اواسط بیست سالگی ام، تقریباً چهار سال به تنهایی دنیا را سفر کردم و تجارب شگفت انگیز زیادی داشتم؛ اما نهایتاً وقتی از سمت دیگر آنها بیرون آمدم، کاری نتوانستم کنم جز این که به گذشته نگاه کنم و حس کنم که بیشترشان بی معنی بود. آن زمان حتی در مورد این احساس هم نوشتم. وقتی رابطه ی من و همسرم شروع شد، از کارش استعفا داد، و باهم حدود دو سال به خیلی نقاط دنیا سفر کردیم. با این که سفر با او به جهات مختلفی مملو از سختی و پیچیده تر از سفر به تنهایی بود، تجاربی که در نهایت باهم کسب کردیم به دلیل باهم بودنش بیشتر در خاطرم حک شد. تنهایی سفرکردن و دیدن دیوار بزرگ چین جالب است؛ اما به مرور زمــان تنهـا چیزی که می ماند یک عکس و چند خاطره ی مبهم و بی معناست؛ ماننـد یـک چک باکس است که قبلا چک شده اما هنوز خالی به نظر می رسد. تنهـا وقتــی ایــن خاطرات سرشار از معنایی عمیق تر میشوند که یکی از عزیزانتان را به این معادله شد.
نکته ی جالب در مورد آن این است که فقط با مرور زمان ارزشمندتر می شود. همه می دانند که دوستان همیشگی خیلی سخت گیر می آیند. در این دنیا افراد کمی هستند که شما را از پنج یا ده سال پیش می شناسند و شما به آن افراد و دیدگاه هشان احترام می گذارید. در تعهدی مادام العمر، خودتان را برای خلق داستانی مشترک با فردی آماده میکنید که چندین دهه ی آینده شما را خواهد شناخت . فردی که از تمام جزئیات و زیر و بم زندگی تان خبر دارد، که در تمام موفقیت های بزرگ کنارتان بوده و با شما در تلخ ترین شکست های تان رنج کشیده است. کسی که چند دهه ی دیگر روزی کنارتان می نشیند و به این میخندد که سی سالگی چقدر احمق بوده اید، چقدر کور بوده اید وقتی فکر می کردید اولین حرفه ی کاری تان نتیجه می دهد. کسی که عاشق تان است و برایش مهم است وقتی میگویید که چقدر دوست داشتید فلان چیز در زندگی طور دیگری رقم بخورد.
این بسیار ارزشمند است. چیزی است که نمی توان هیچ جای دیگر یافت و نمی توان به روشی دیگر خلق کرد، جز با گفتن (( تا مرگ ما را از هم جدا کند)).
ازدواج فواید بسیار دیگری دارد که در این مقاله به سه مورد از مهمترین آن اشاره شد. به نظر میرسد برای بعضی از افراد انجام کار تیمی بسیار سخت باشد یا برای افراد دیگر متعهد ماندن به یک نفر غیر ممکن به نظر برسد. درست است که یکی از فواید مهم ازدواج متعهد شدن به یک نفر است اما قبل از اینکه برای ازدواج و شروع یک زندگی تصمیم بگیرید بهتر است به این ویژگی در خودتان توجه کنید و اگر در این زمینه مشکلی وجود دارد حتماً از مشاور و روانشناس کمک بگیرید.
نوشته علی یزدی کارشناس ارشد مشاوره خانواده
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان
اگر در این زمینه سوالی دارید میتوانید سوالات خود را بپرسید تا در اسرع وقت پاسخگو باشیم.