سارا و احمد وارد اولین جلسه ی زوج درمانی شدند. سارا شروع کرد به صحبت کردن و از زندگی مشترکش نکات مهمی را شرح داد. ما پانزده سال است که با هم ازدواج کرده ایم، اما احساس میکنم تنها زندگی میکنم. درباره ی هیچ چیزی با من حرف نمیزند. احمد قبول دارد که نمیتواند سارا را خوشحال کند و میگوید متاسفم که من آن مردی نیستم که تو توقع داری. من همه چیز را خراب میکنم و سرش را پایین می اندازد. ما دو فرزند داریم و هر دو مهندس نرم افزار هستیم و برای اولین بار در محل کار با هم آشنا شدیم. سارا به دلیل مهربانی زیاد و احمد با جدیت عاشق میشود. همچنین سارا به هوشمندی و اخلاق کاری احمد به دیده ی تحسین می نگریسته است. احمد دشواری زیادی در بیان افکار و احساساتش داشت و خیلی ساده گفت: (( او برای من زن کاملی است)). احمد در همان دیدارهای اولیه شأن هم کم حرف میزد، اما سارا گمان میکرد به مرور زمان رویش باز می شود و با او راحت تر می شود. با این حال احمد هنوز هم تمایلی به ابراز عقایدش درباره ی کوچکترین چیزها از جمله اینکه دوست دارد برای شام چه بخورد، نداشت. او همواره مایل بود بگوید: ((من نظری ندارم، تو خودت چه دوست داری؟)) اکنون صدای سارا در آمده بود. اکنون او تلاش می کرد احمد را بیشتر درگیر زندگی کند و احمد هم شکایت های او را قبول می کرد و قول میداد خودش را اصلاح کند. هنگامی که احمد متوجه شد که سارا از او ناراحت است، سعی میکرد، تا آخر وقت کار کند و دیر به خانه بیاید. در زمان های که سارا میخواست درباره ی مشکلات زندگی با هم حرف بزنند، او موضوع صحبت را عوض می کرد و درباره ی بچه ها یا دیگر موضوعات ساده صحبت می کرد. سارا در همین جلسه ی اول به درمانگر میگوید که او شخصیت متین و با وقاری که در اوایل آشنایی شأن آن را ویژگی مثبت احمد می دانسته، اکنون می فهمد که در واقع تلاش احمد برای اجتناب از رویارویی با مشکلات زندگی بوده است. با این تشخیص که شخصیت احمد با معیارهای مربوط به اختلال شخصیت اجتنابی (دوری گزین) تطابق دارد. احمد باید آموزش ببیند چگونه با راحتی بیشتری افکار و احساسات خود را با دیگران به ویژه همسرش در میان بگذارد و پس از یادگیری این مهارت ها بار دیگر به جلسات زوج درمانی برگردد.
علایم و نشانه های اختلال شخصیت اجتنابی
Avoidant Personality Disorder
- خود ناچیز شماری
- باور به اینکه افکار و احساسات ناخوشایند غیر قابل تحمل هستند
- باور به اینکه نشان دادن خود واقعی به دیگران جرات میخواهد.
- جرات خود ابرازی منجر به طرد از سوی دیگران خواهد شد.
- غالباً دوستان کمتری دارند و صمیمیت چندانی با دیگران ندارند.
- این افراد با درمانگرشان هم به سختی صحبت می کنند.
- تنهایی، احساس اندوه
- احساس اضطراب در روابط بین فردی به خاطر ترس از طرد شدن
تشخیص اختلال شخصیت اجتنابی هنگامی گذاشته میشود که حداقل سه مورد از مشخصات زیر وجود داشته باشند:
- احساس تنش و دلهره ی مداوم و فراگیر
- باور به بی کفایتی، فاقد جذابیت یا احساس حقارت در برابر دیگران
- مشغله ی ذهنی شدید درباره ی مورد انتقاد قرار گرفتن یا طرد شدن در موقعیت های اجتماعی
- عدم تمایل به رابطه با دیگران جز افرادی که به آنها علاقه مند است.
- وجود محدودیت در سبک زندگی به جهت نیاز داشتن امنیت فیزیکی
- اجتناب از فعالیت های اجتماعی یا کاری که در آنها نیاز جدی به رابطه ی بین فردی است، به خاطر ترس از انتقاد، عدم تایید با طرد شدن.
این افراد باور دارند که (( من از نظر اجتماعی فردی بی کفایت و فاقد جذابیت هستم)). (( دیگران از من برترند و اگر مرا خوب بشناسند، از من انتقاد خواهند کرد)). این افراد تحمل اندکی نسبت به احساس ملال هم در داخل جلسه و هم خارج از آن دارند و برای پرت کردن حواس خود از افکار و احساسات منفی روی به انواعی از فعالیت ها از جمله مصرف مواد مخدر می آورند. برخی مواقع این افراد به دلیل اصرار همسر یا اعضای خانواده ی خود اقدام به درمان می کنند و هنگامی که با پای خود نزد درمانگر می آیند، غالباً از اختلالات افسردگی، اضطراب، مصرف مواد و اختلالات خواب شکایت دارند، یا شکایت مربوط به استرس، از جمله اختلالات روان فیزیولوژیکی را مطرح می سازند.
این بیماران دوست دارند به مردم نزدیک شوند ولی در عین حال معمولاً از روابط اجتماعی اندکی، به ویژه از نوع صمیمانه ی آن، برخوردارند. این افراد از روابط بین فردی به این دلیل ترس دارند که مطمئنند از رابطه طرد خواهند شد و این طرد شدن برایشان غیر قابل تحمل است، اما آنچه کمتر آشکار است، اجتناب شناختی و هیجانی آنها است. به این معنا که از فکر به چیزهایی که احساس بی قراری را در آنها نسبت به احساس ملال منجر به این می شود که به طریقی حواس خود را از این احساسات پرت سازند.
اجتناب اجتماعی و باورهای بنیادین این افراد
بیماران اجتنابی دارای چندین باور ناکارآمد و دیرپای هستند که در عملکرد اجتماعی آنها اخلال ایجاد می کند. این باورها اگر چه فاقد دقت کاملند، درک بیماران از خودشان و دیگران را بازتاب می دهند. این بیماران بدون استثنا به یاد داشتند که در دوران کودکی یا نوجوانی، یک یا چند فرد مهم در زندگی شان (والدین، معلمان، همسایگان، خواهران و برادران، همسالان) با آنها رفتاری بسیار انتقاد گرانه داشته اند و آنها را طرد کرده اند. این افراد در پی تعامل ناخوشایند خود با این افراد، باورهای بنیادینی را درباره ی خودشان به وجود آورند. باورهایی مثل (من فرد بی کفایتی هستم)، (من آدم دارای نقصی هستم)، (من دوست داشتنی نیستم)، (من با دیگران فرق دارم و من با دیگران تناسبی ندارم). آنها همچنین باورهای منفی نسبت به دیگران را در خود شکل داده آمد: ((مردم به فکر من نیستند و مردم از من انتقاد می کنند و مرا طرد می کنند.)) باورهای بنیادینی از این دست در طول زمان در اثر معانی منفی ای که کودک به تجربه های بعدی خود می دهد یا اطلاعات مغایر با باورهای بنیادین خود را نادیده می گیرد، بیش از پیش تقویت می شود و به باورهایی انعطاف ناپذیر با مشخصه تعمیم افراطی تبدیل می شود.
این افراد ترس از طرد شدن دارند، از خود انتقاد می کنند، فرضیات زیربنایی خاصی درباره ی روابط دارند، ارزیابی نادرستی از واکنش های دیگران دارند، نکات مثبت خود را نادیده میگیرند، بهانه گیری و دلیل تراشی های زیادی دارند.
راهبردهای مبتنی بر همکاری
دو چیزی که مانع همکاری بیماران اجتنابی می شود، ترس آنان از طرد شدن و عدم اعتماد به مهر و محبت دیگران است. این افراد غالبا پر از شناخت های منفی نسبت به درمانگر هستند، درست به همان اندازه ای که نسبت به دیگران چنین تفکراتی را دارند. آشکار سازی و آزمون این افکار ناکارآمد طی درمان برای شکل گیری یک رابطه برای همکاری فعال، کاری ضروری است و می تواند به عنوان مدلی برای دیگر روابط بیمار به کار برده شود.
حتی هنگامی که بیماران اجتنابی از افکار اتوماتیک خود نسبت به درمانگر یا رابطه ی درمانی آگاهی می یابند، در ابتدا معمولاً مایل به ابراز آن نیستند، زیرا غالبا گمان می کنند که مورد انتقاد واقع می شوند؛ بیماران اجتنابی همواره انتظار دارند مورد تایید قرار نگیرند و حتی هنگامی که در جلسه ی درمان به گریه می افتند، با خودشان فکر می کنند: حتما درمانگرم از این طرز گریه کردنم حالش به هم می خورد. همچنین ممکن است آنها تأییدات و مهر و محبت روشن و مستقیم درمانگر را نادیده بگیرند و در این مواقع این طور فکر می کنند: تو مرا دوست داری چون یک درمانگری و به تو آموزش داده آمد همه را دوست بداری یا تو الان خیال میکنی من آدم خوبی هستم، اما اگر به تو بگویم چه رابطه ای با مادرم دارم، آن وقت به خودت می گویی چه آدم وحشتناکی هستم.
مداخلات درمانی
رویکرد شناختی رفتاری برای بیماران اجتنابی به کار گرفته می شود و به آنها در مدیریت اختلالات افسردگی، اضطراب مصرف مواد مخدر و دیگر مشکلات دارای نشانه یاری رساند. شفقت درمانی نیز برای کمک به بیماران اجتنابی در جهت تضعیف صدای قدرتمند انتقادگر درونی و افزایش شفقت به خود استفاده می شود.
مهدیه رادپور کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره خانواده
مرکز مشاوره و روانشناختی رهبان
2 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
خیلی کامل و توضیح کافی بود مرسی
🙏🙏