توهم عزت نفس چیست؟

وقتی عزت نفس کم است اغلب تحت تاثیر هراس قرار می‌گیریم. ترس از واقعیت که در برخورد با آن خود را نا بسنده و کم کفایت احساس می‌کنیم. ترس از حقایق درباره خودمان یا دیگران که آن را انکار و یا در خود سرکوب کرده‌ایم. ترس از فروریزی وانمودها و تظاهرها، ترس از افشا شدن، ترس از تحقیر شدن ناشی از شکست و ناکامی و گاه مسئولیت ناشی از موفقیت ما بیش از آنکه از شادی و خوشبختی برخوردار شویم فرصت مان را صرف اجتناب از درد و تأمل  می‌کنیم.

اگر احساس کنیم که جنبه‌های مهم حقیقتی که باید با آن روبرو شویم از درک و فهم مان فاصله دارد. اگر با احساسی از درماندگی با مسائل مهم و کلیدی زندگی مواجه شویم. اگر احساس کنیم که جرأت اندیشیدن به برخی از جنبه‌های زندگی را نداریم، این‌ها و بسیاری از هراس‌های دیگر روی توانمندی آگاهی مان اثر می‌گذارند و در نتیجه مسئله اولیه از آنچه هست وخیم‌تر می‌شود.

اگر بخواهیم با مسائل اولیه زندگی با تلقی من «کیستم که بدانم؟ من کیستم که قضاوت کنم؟ من کیستم که تصمیم بگیرم؟» برخورد کنیم، از همان شروع در مقام بی بها کردن خود اقدام می‌کنیم. ذهن برای آنچه آن را غیر ممکن یا مطلوب بداند تلاش نمی‌کند.

نمی‌گوییم که میزان عزت نفس ما اندیشه‌ مان را تعیین می‌کند. موضوع به همین سادگی نیست. عزت نفس روی انگیزه‌های احساسی ما اثر می‌گذارد احساسات ما می‌تواند اندیشه را تشویق و یا دلسرد کنند ما را به جانب واقعیت‌ ها و حقایق سوق دهند یا از آنها دور کنند، می‌تواند ما را به جانب احساس توانمندی سوق دهد یا از آن دور کنند. به همین دلیل است که می‌گوییم قدم‌های نخست ایجاد عزت نفس با دشواری برداشته می‌شوند. به عبارت دیگر تحت تاثیر مقاومت احساسی سطح آگاهی بر دشواری افزایش می‌یابد. باید با این باور که می‌گوید منافع ما ناآگاهانه بهتر تامین می‌شود تنها با نا آگاهی و بی‌خبری است که زندگی قابل تحمل می‌شود. تا زمانی که نتوانیم با این نظر برخورد کنیم، عزت نفس مان افزایش نمی‌یابد.

این خطر وجود دارد که ما زندانیان تصویر ذهنی منفی خود شویم. به تصویر ذهنی منفی خود اجازه می‌دهیم که اعمال ما را دیکته کنند. خود را ضعیف و حقیر تعریف می‌کنیم و بعد عملکردمان درستی این تعریف را اثبات می‌کند. در حالی که می‌توانیم برخلاف تصویر ذهنی منفی خود اقدام کنیم و آن را به مبارزه بطلبیم و بسیاری نیز این کار را می‌کنند_ تسلیم می‌شویم و کاری صورت نمی‌دهیم. خود را مقهور شرایط از پیش تعیین شده روانی تلقی می‌کنیم. به خود می‌گوییم که فاقد قدرت هستیم و اینگونه پاداش می‌گیریم زیرا مجبور نمی‌شویم تن به خطر بدهیم و علیه حالت انفعال خود اقدام کنیم.

لازم است که به رغم مقاومت احساسی میزان آگاهی خود را افزایش دهیم.

عزت نفس اندک نه تنها اندیشه را متوقف می‌کند و موانعی بر سر راه آن قرار می‌دهد، بلکه آن را مخدوش می‌سازد. اگر از اندیشه ی بدی برخوردار باشیم و بخواهیم انگیزه رفتاری را شناسایی کنیم طوری واکنش نشان می‌دهیم که ذهنمان واقعیت‌ها را نمی‌بیند و یا تحت تاثیر احساس گناه و احساس بی ارزش بودن نمی‌توانیم منطقی ترین توضیح برای رفتارمان را پیدا کنیم. در این شرایط تنها خود را محکوم و تحقیر می‌کنیم و یا اگر خود را در معرض اتهامات دیگران ببینیم، ممکن است احساس کنیم که سلاحی برای مبارزه در اختیار نداریم. در نتیجه تهمت و اتهام را می‌پذیریم. تحت تاثیر احساس «چگونه می‌توانم تصمیم بگیرم» قرار می‌گیریم.

مبنا و اساس عزت نفس کم به جای اطمینان، هراس است. به جای آنکه زندگی بکنیم از وحشت زندگی می‌گریزیم. به جای خلاقیت ایمنی را برگزینیم. می‌خواهیم از ارزش‌های اخلاقی فرار کنیم. می‌خواهیم مورد عفو قرار بگیریم، پذیرفته شویم، و به شکلی از ما مراقبت کنند. اگر عزت نفس اندک از ناشناخته‌ها و نا آشنا‌ها می‌هراسد، عزت نفس زیاد مترصد مرزهای تازه است. اگر عزت نفس اندک از چالش‌ها اجتناب می‌کند، عزت نفس زیاد محتاج و علاقمند آنهاست.

عزت نفس کاذب

گاه اشخاص را می‌بینیم که از موفقیت فراوان  در سطح جهان برخوردارند اما فاقد عزت نفس هستند، به کسانی برمی‌خوریم که از شهرت و اعتبار فراوان برخوردارند و با این حال عمیقاً ناراضی، مشوش یا افسرده هستند. ممکن است در ظاهر باوری از خود توانمندی و حرمت نفس را نمایش بگذارند ممکن است ظاهراً با عزت نفس به نظر برسند، اما در واقع اینگونه نباشند. چگونه می‌توانیم این اشخاص را درک کنیم ؟

قبلاً خاطرنشان کردیم که اگر به واقع نتوانیم به عزت نفس برسیم نتیجه‌اش اضطراب، نداشتن احساس امنیت خاطر و تردید و دودلی است. شرایطی دردناک است و چون اینطور است اغلب از آن طفره می‌رویم. می‌خواهیم هراس‌های مان را منکر شویم و ظاهر عزت نفس را که در واقع آن را نداریم به نمایش بگذاریم. این گونه، عزت نفس کاذبی در خود ایجاد می‌کنیم.

ممکن است تصویری از اعتماد و اطمینان را به نمایش بگذاریم که همه را فریب دهد و با این حال از درون، تحت احساس بی کفایتی و نابسندگی به خود بلرزیم.

عزت نفس کاذب توهم باور خود توانمندی و حرمت نفس را که در اصل وجود خارجی ندارد به نمایش می‌گذارد. عزت نفس کاذب وسیله‌ای غیرمنطقی به منظور کاستن از اضطراب و نداشتن احساس امنیت خاطر است، می‌خواهیم جای عزت نفس واقعی را بگیرد اما این اتفاق نمی‌افتد. بسیاری از اشخاص خواهان عزت نفس از راه‌هایی هستند که موثر واقع نمی‌شود. به جای آنکه عزت نفس را از طریق آگاهی، مسئولیت و انسجام و اهمیت دنبال کنیم ممکن است بخواهیم با روش‌ های کسب شهرت، کسب ثروت یا بهره‌برداری های جنسی به این مهم برسیم. توجه داشته باشید که خود فریب دادن را پایانی نیست.

عزت نفس تجربه‌ای صمیمانه است که در عمق وجود اشخاص وجود دارد. عزت نفس آن چیزی است که درباره خود می‌اندیشم و احساس می‌کنم. چیزی نیست که دیگران در مورد آن برای من تصمیم بگیرند. در این زمینه هر اندازه تاکید کنیم زیاد نیست. ممکن است افراد خانواده، همسر و دوستانم. ممکن است همکارانم در مقام تحسین من حرف بزند و با این حال من خودم را موجودی بی‌ارزش قلمداد کنم. می‌توانم قیافه مبدل بگیرم، همه را فریب بدهم و با این حال از درون بلرزم و خود را بی کفایت و بی صلاحیت بدانم. ممکن است انتظارات دیگران را برآورده سازم و با این حال در حد انتظار خودم ظاهر نشوم. ممکن است ده‌ها مدال افتخار بگیرم و با این حال احساس کنم که به جایی نرسیده‌ام. ممکن است میلیون‌ها نفر در مقام تحسین من حرف بزنند و با این حال خودم را بی‌ارزش بدانم. تشویق و تایید دیگران  راهی نیست که به ما عزت نفس می‌دهد. آموزش و مال و منال و ازدواج، پدر شدن و یا مادر شدن و موفقیت‌های جنسی و یا عمل جراحی پلاستیک نیست که به کسی عزت نفس می‌دهد. ممکن است اینها در مواقعی به ما احساس بهتری بدهند، ممکن است در مواردی به راحتی ما بیفزایند، اما راحتی عزت نفس نیست.

موجب کمال تاسف است که بسیاری از مردمان برای رسیدن به عزت نفس به همه جا نظر می‌کنند جز به درون خویش و به همین دلیل در این جستجوی خود ناکام می‌مانند. اگر عزت نفس این دارو در وجود خودمان باشد که من مناسب و درخور زندگی هستم، اگر خود را شایسته و ارزشمند بدانم، اگر عزت نفس اعتماد کردن به خود باشد، کسی جز من نمی‌تواند که این احساس را در خود ایجاد و آن را حفظ کند.

متاسفانه بسیاری از اساتید و تعلیم دهندگان عزت نفس در عبادت خدایان کاذب دست کمی از بقیه ندارند. به یاد دارم به سخنرانی کسی گوش می‌دادم که برای مردم سمینار درباره عزت نفس می‌گذارد. می‌گفت یکی از راه‌های مهم رسیدن به عزت نفس دمخور شدن با کسانیست که به ما بها می‌دهند. در عین حال  کسانی را می شناسیم که پیرامون شان افرادی هستند که در مقام تشویق و تحسین دائم آنها هستند. راستی عجیب است رسیدن به این باور که اگر با کسانی که ما را تحسین می‌کنند رفت و آمد کنیم عزت نفس مان افزایش می‌یابد.

منبع اصلی و مهم عزت نفس در درون ماست. مهم کاریست که ما می‌کنیم،  نه اینکه دیگران چه می‌کنند. وقتی به عوامل بیرون از خود نگاه می‌کنیم و از آنها احساس عزت نفس می‌طلبیم گرفتار تراژدی می‌شویم.

امید سخاوت کارشناس مشاوره خانواده

مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان

مطالب مرتبط

نتیجه‌ای پیدا نشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
Call Now Button