خانم و آقای غلامی با شکایت و مشاجره و اختلافات بر سر تربیت دو پسرشان در درمان حضور پیدا کردند. آنها اخیراً ازدواج کرده بودند و هر کدام یک پسر ۱۱ ساله داشتند. بیشتر اختلافات دیگر آنها قابل حل به نظر می رسیدند، اما بحث های آنها در مورد پسرانشان به سرعت بالا می گرفت به طوری که آقای غلامی به شدت عصبانی شده و خانم غلامی هم به گریه می افتاد و احساس می کرد مورد حمله واقع شده و احساس بی پناهی می کرد. هر کدام از آنها، دیگری را به حمایت مفرط از فرزند خود متهم می کرد. پاسخ شوهر به این تعارضات، عصبانیت آشکار، بالا بردن صدا، مستبد شدن و تا حدودی خود محوری بود. زن نیز گریه می کرد، خود را کنار می کشید و می گفت که قبلاً هیچ کس این گونه با وی حرف نزده است. زن و شوهر هر دو اتفاق نظر داشتند که اگر این مشکل حل و فصل نشود، زندگی با یکدیگر را ادامه نخواهند داد. آقای غلامی تهدید می کرد که اگر زنش تغییر نکند او را ترک خواهد کرد. هیچ نشانه ای از خشونت جسمی وجود نداشت و آنها به ندرت الکل مصرف می کردند.
شوهر مردی ۴۲ ساله، مسئول فنی بیمه، مامور بازنشسته نیروی دریایی بود. او در زمان ازدواج اولش ۲۱ ساله بود، ازدواج او ۳ سال دوام داشت و به درستی نمی دانست که چرا ادامه پیدا نکرد. پسر او نتیجه ی ازدواج دومش بود که ۶ سال تداوم داشته و علت خاتمه ی آن هم بی وفایی همسرش بود. او زن قبلی خود را غیر مسئول و ناپخته توصیف کرد. پسر او تماس های گاه و بی گاهی با مادرش داشت. خانواده ی مبدأ آقای غلامی به عنوان ((یک تجربه ی یادگیری خوب)) توصیف شد. پدر او یک مامور دریایی و مادرش خانه دار بود. آقای غلامی ازدواج والدین خود را به عنوان ازدواجی ((پر آشوب)) توصیف کرد، و وقتی که او ۱۴ ساله بود، آنها طلاق گرفتند. او یک پدر بسیار متعهد و علاقمند که رابطه ی بسیار صمیمانه ای با پسرش داشت. او نزد مغروری بود که به صورت مستقیم حرف می زد و آزادانه عقایدش را بیان می کرد. او در ورزش و تکالیف مدرسه ی پسرش درگیر بود و آنها از سفر با یکدیگر لذت می بردند. پسر او دانش آموزی خوب، خوش رفتار و یک ورزشکار عالی بود.
خانم غلامی یک فیزیوتراپیست ۴۰ ساله بود. ازدواج او ۱۲ سال طول کشیده بود تا این که شوهر او ۳ سال قبل به طور ناگهانی بر اثر حمله قلبی از دنیا رفت. شوهر او در زمان مرگ ۴۰ ساله بود. خانم غلامی او را دوست داشت و وی را ((حساس، مهربان، سازگار، اما کمی کسل کننده)) توصیف کرد. او در یک محیط خانوادگی بسیار مذهبی، محافظه کار و پایدار بزرگ شده بود. والدین او ازدواج شادی داشتند و در دوران زندگی مشترک او و همچنین پس از مرگ شوهرش حامی وی بودند. او خود را آسان گیر، حساس و هیجانی توصیف کرد. او به پسرش بسیار نزدیک بود و از این که وی پدرش را از دست داده بود، غمگین بود. پسر او باهوش و محافظه کار بود و در مدرسه عملکرد خوبی داشت. او در ورزش چندان ماهر نبود اما در ریاضی، علوم و کامپیوتر عالی بود.
آقای غلامی تا حدودی در مورد درمان احساسات منفی داشت. او با همسر قبلی اش به درمان رفته و آن را کم ارزش یافته بود. خانم هم نگران بود که در صورت عدم دریافت کمک کار آنها به واسطه ی نزاع هایشان و وفاداری عمده ی آقای غلامی به پسرش، به طلاق خواهد کشید. خانم گفت ((ما نمی توانیم در مورد هیچ کدام از کارهای پسرها به توافق برسیم و هربار کوچک ترین موضوعات به دعوایی بزرگ تبدیل می شود)). این نمونه ی موردی نشان می دهد که خانواده های ناتنی مانند خانواده های زیستی با هم کنار نمی آیند و قادر به این کار نیستند.
پس از طلاق یا مرگ همسر، والدین اغلب دوباره ازدواج می کنند و خانواده های ناتنی را پدید می آورند. خانواده های ناتنی بر خلاف ازدواج های اول بدون فرزند با وظیفه ی اضطراب زای در هم آمیختن دو خانواده ی دارای باورها، سنت ها و فعالیت های متفاوت مواجه هستند؛ همچنین آنها باید نقش ها و مسئولیت های متعددی را نیز مشخص کنند. به عنوان مثال، مسئولیت تربیت بچه ها با چه کسی است و از کدام روش های انضباطی استفاده خواهد شد؟ هر چند تمام خانواده ها با این سوال مواجه هستند، اما خانواده های ناتنی باید با بسیاری از مسائل منحصر به فرد از قبیل وفاداری های خانوادگی (آیا بچه ها، والد ناتنی جدید را خواهند پذیرفت؟) و ابهام نقشی (یک والد ناتنی کدام مسئولیت های فرزند پروری را می خواهد یا انتظار دارد؟) مواجه هستند.
پاپرنو (۱۹۹۳) هفت مرحله ای را که خانواده های ناتنی پشت سر خواهند گذاشت، توصیف کرد:
- خیال پردازی_ بزرگسالان انتظاراتی را در مورد عشق فوری در یک خانواده ی حاضر و آماده در سر دارند.
- غرق شدن_ حسی از ناراحتی و شواهدی دال بر تنش و تعارض وجود دارد.
- آگاهی_ اعضا به تدریج خودشان و یکدیگر را در سیستم جدید می شناسند.
- بسیج_سازگاری با کشمکش ها بر سر تفاوت ها در عین حفظ سرعت مراحل قبلی.
- اقدام_تقویت روابط زوج و انسجام بیشتر در میان اعضای خانواده ی جدید.
- تماس_روابط والد ناتنی_فرزندان ناتنی صمیمانه تر و اصیل تر شده و میزانی از ثبات حاصل می شود.
- استواری_اعضا روابط ناتنی خود را به صورت روابطی قابل اتکا و پرورش دهنده تجربه می کنند.
ممکن است گذر از این مراحل برای خانواده ی ناتنی سال ها طول بکشد. درمیان گذاشتن این اطلاعات با خانواده های ناتنی می تواند به اعتبار بخشی و به هنجار سازی تجارب آنان کمک کند. اعتبار بخشی و به هنجار سازی، به خانواده کمک می کند تا شما را به عنوان کسی که چالش های منحصر به فرد خانواده های ناتنی را درک می کند، تجربه نماید و سودمندی این به عنوان مداخله ای در مورد خانواده های ناتنی، به تأیید رسیده است (پاسلی، رودن، ویشر و ویشر، ۱۹۹۶).
هر چند به ندرت اتفاق می افتد که مراجعی یک مشکل را ((مشکل خانواده ی ناتنی)) بنامد و کمتر اتفاق می افتد که کل اعضای خانواده ناتنی در قرار ملاقات نخست در دفتر کار درمانگر حضور پیدا کنند، اما پویایی های خانواده ی ناتنی احساسات نهفته ی شایع و مهمی هستند که باید به آنها بپردازیم. کیفیت روابط زوج، روابط والد ناتنی_فرزند ناتنی (و در مورد طلاق) سطح همکاری بین همسران سابق در نقش هایشان به عنوان والد مشترک، از اهمیت اساسی برخوردارند.
مهدیه رادپور کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره خانواده
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان