«میدانم مدتی است محمد شغل خود را از دست داده است. اما او واقعاً باهوش است و من مطمئنم که دست آخر کسی پیدا خواهد شد و شانسی را که به آن نیاز دارد، به او خواهد داد».
«میدانم آرمان مرا دوست دارد، موضوع فقط همین است که او برای ابراز احساسات خود مشکل دارد. او فقط چند ماه نیاز دارد تا از عشق من نسبت به خود مطمئن شود و بتواند از احساساتش حرف بزند».
«میدانم تغییرات روحی ناگهانی در نفیسه و بالا و پایین شدن هایش واقعاً مشکل ساز شدهاند. اما این فقط به آن دلیل است که هیچکس هیچگاه کودک کوچک و وحشت زده درون او را درک نکرده است. من مطمئن هستم که اگر عشق و حمایتی را که بدان نیاز دارد به او بدهد از افسردگی ای که در آن است، بیرون خواهد آمد».
اگر این جملات دردناک برایتان آشنا هستند، پس احتمالاً میدانید با«پتانسیل های یک فرد ازدواج کردن» یعنی چه؟ شما بر خلاف آنچه ادعا میکنید، به راستی عاشق او نیستید، بلکه عاشق آن فردی هستید که امیدوارید نامزد/همسرتان به آن بدل شوند. تا همین چند سال پیش این نوع رابطه مورد علاقه من بود: رابطهای که در آن خود را برنجانم و مأیوس و سرخورده کنم. فردی را با پتانسیل فوق العادهای پیدا میکردم و می شتافتم که به او کمک کنم تا پتانسیل های خود را بالفعل کند. صرف نظر از اینکه او از من کمک خواسته بود یا نه. این روابط واقعاً«رابطه» نیستند، بلکه پروژه هستند. آیا تعجبی است که برای این افراد احترام خاصی قائل نبودم؟ آیا تعجبی است که پس از مدتی سرد میشدم و از عشقشان فارغ شده بودم؟ من آنان را نه از این رو که با هم «تفاهم» داشتیم، بلکه صرفاً به این دلیل که «قابل سرمایه گذاری» بودند، انتخاب کرده بودم.
این نوع روابط به طرز نسبتاً شدیدی اعتیادآور هستند. از آن رو که شما در دام امید به کسی گرفتار میشوید که قرار است همسرتان به آن بدل شود و در نهایت نیز دست کشیدن و دل کندن از این امیدتان، بسیار مشکلتر خواهد شد و نمیتوانید بگویید سرانجام آن تغییر اعجاز گونه چه وقت در نامزد/همسر شما به وقوع خواهد پیوست. در واقع تفاوت چندانی با قمار ندارد. آیا شما عاشق پتانسیل نامزد/همسر خود هستید؟
در زیر برخی از علائم آورده شده است که حاکی از آنند که در رابطه ممنوعه نوع سوم هستید:
_ به خود میگویید همسرتان به اندکی وقت نیاز دارد تا خود و زندگی خود را جمع و جور کند.
_ به خود میگویید هیچکس تا به حال نامزد/همسرتان را آنگونه که باید، دوست نداشته است و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید، قادر خواهید بود او را تغییر دهید.
_ احساس میکنید که هیچکس همسر شما را درک نمیکند و همگی او را دست کم میگیرند و اینکه فقط شمایید که ماهیت واقعی او را میشناسید.
_ احساس میکنید که هرگز نخواهید توانست همسرتان را ترک گویید، زیرا با اینکه کارتان بر احساس بی ارزشی او صحه گذاشته و آن را تایید کردهاید. بنابراین دیگر هرگز تغییر نخواهد کرد.
_ به همسرتان بیش از آنچه او خود را باور دارد، ایمان دارید.
_ میدانید عشقی که استحقاقش را دارید، نمیگیرید. اما با گفتن این جمله به خودتان که: «او دارد نهایت تلاشش را میکند»، خود را فریب و تسکین میدهید.
چرا عاشق پتانسیلهای نامزد و همسر خود میشوید؟
در زیر برخی از دلایل اینکه چرا این اشتباه را در روابط خود مرتکب میشوید، آورده شده است :
_ میخواهید که بر نامزد/همسرتان کنترل داشته باشید. هنگامی که برای اصلاح کسی به رابطهای وارد میشوید، طبیعتاً نسبت به او احساس برتری و «سر بودن» خواهید کرد. همچنین احساس میکنید که بر او تسلط دارید. حتی اگر رفتار شما چندان نیز کنترل گرایانه نباشد، صرف این فکر که همسرتان آنگونه که هست، کافی نیست، شما را در وضعیتی کنترلگر قرار خواهد داد. اگر در کودکی تان از طرف دیگران و یا شرایط زندگی تان زیاد کنترل میشدید، این امکان وجود دارد که کسانی را به سمت خود جذب کنید که عملاً بتوانید به آنها بگویید: «تو آنقدرها هم، همین طوری که هستی، به درد نمیخوری. شاید اگر کمی بیشتر تلاش کنی…».
_ با تمرکز به کارهایی که نامزد/همسرتان لازم است انجام دهد و در زمینههایی که او باید تغییر کند، از زندگی و تعقیب رویاهای شخصی خودتان سر باز میزنید. هنگامی که سرگرم اصلاح دیگران باشید، دیگر وقتی نخواهید داشت تا با نقایص خودتان مواجه شوید. عاشق پتانسیل های کسی شدن، میتواند طریق بسیار موثری از مسامحه کاری باشد.
_ در کودکی به این نتیجه رسیدید که نمیتوانید چیزی را که میخواهید به دست بیاورید. اگر در کودکی طرد شدید یا دوستتان نداشتند، ممکن است ناخودآگاه این نتیجهگیری را کرده باشید که نمیتوانید چیزی را که میخواهید از کسانی که دوستشان دارید، بگیرید. بنابراین به طرز ناخودآگاه به دنبال کسانی هستید که چیزی را که میخواهید به شما ندهند یا آنگونه که هستند، کافی نباشند تا شما دلسرد و سرخورده شوید و در نهایت همچون دوران کودکی تان، احساس محرومیت را در خود باز نواخت کنید. این الگوی مورد علاقه من در جستجو به دنبال افراد زندگیم بود. افرادی که سعی کنم زندگیشان را رو به راه کنم و در این میان کوچکترین توجهی به این موضوع نداشتم که خود نیز توجه، محبت و هر آنچه را که بدان نیاز داشتم به دست می آوردم یا خیر. من بدین وسیله تجاوز دوران کودکی خود را مجدداً با سازی میکردم. به این امید که این بار بتوانم وضعیت را اصلاح کنم و بتوانم کاری کنم که پدرم در کنار مان باشد و وقتی هم که نبود، احساس یاس و محرومیت را در خود تولید کرده باشم.
پر واضح است که در هر رابطهای طرفین درگیر، امیدهایی داشته و رویاهایی در سر میپرورانند. اما راز موفقیت در این است که شما از نامزد/همسرتان به جهت کسی که «هست» راضی باشید نه به جهت کسی که «خواهد بود». همانطور که در کتاب (رازهایی درباره مردان که هر زنی باید آنها را بداند) گفته شده است: داشتن یک رابطه سالم با همسرتان، به معنی عشق ورزیدن به او به خاطر آن کس که هست، میباشد. نه عشق ورزیدن به او، به رغم آن کس که هست و یا به امید آن کسی که خواهد بود.
اگر عاشق پتانسیل های کسی هستید ممکن است که:
_ از او به این دلیل که به شخصی مبدل شد که شما توقع داشتید، عصبانی شوید.
_ جاذبه جنسی خود را نسبت به او از دست بدهید؛ از آنجا که نقش «مامان» یا «بابا» را برای او بازی میکنید و نه نقش معشوق را.
_ به جهت وقت زیادی که با او تلف کردید، عصبانی و ناراحت شوید.
_ از او برنجید و احساس یأس و سرخوردگی کنید. به این دلیل که رویارویی که از رابطه مطلوب با او در سر پرورانده بودید، به حقیقت نپیوست.
راه حل چیست؟
وقتی با کسی رابطهای را آغاز میکنید، اطمینان حاصل کنید به کسی که امروز هست، عشق میورزید و احترام میگذارید و از بودن با کسی که هست لذت میبرید. اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او نیز باشید. اما باید به همان گونه که هست از او رضایت داشته باشید. اگر به این امید هستید که همسر خود را تغییر دهید بلکه بتوانید با او خوشبخت باشید، دیگر عشق نورزیدهاید، بلکه «قمار» میکنید.
ادامه دارد…..
امید سخاوت کارشناس مشاوره و راهنمایی
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان