به عقیده من همگی ما حداقل یک بار در زندگی خود این اشتباه را مرتکب شدهایم:
رابطهای را با کسی به هم میزنید و سپس به دنبال شخصی میگردید که نه تنها متفاوت باشد، بلکه در تضاد کامل با او و دقیقاً مقابل او باشد.
به عنوان مثال :
_ شوهر قبلی تان که کسل کننده، یکنواخت و قابل پیش بینی بود. نامزد جدیدتان بی بند و بار و مسئولیت ناپذیر است.
_ نامزد قبلی شما قانع و از لحاظ شغلی منفعل بود. همسر جدیدتان یک معتاد به کار است که بیشتر به پول اهمیت میدهد تا به شما.
_ همسر قبلی تان محتاج، متکی، و زیاد از حد وابسته بود. همسر جدیدتان از اینکه عواطف درونی خود را فاش کند و از لحاظ احساسی باز باشد مشکل دارد و مدام شما را به حدس زدن وا میدارد.
_ زن قبلی تان، مهربان و در عین حال زاهد مآب بود و با تمایلات جنسی خود راحت نبود. نامزد جدیدتان بی پرده، بیپروا و شهوتی است.
این گرایش به تغییر ناگهانی از یک موضع به یک موضعی افراطی و کاملاً متضاد، زاییده نوعی روش بدوی و ابتدایی برقراری ارتباط با ضمیر ناخودآگاه ماست. گویی که به مغز خود میگویید :«پسر! چه احساس بدی داشتم وقتی که با نامزد/همسرم بودم. او نه پولی داشت و نه سر کار میرفت. چه آدم سست عنصر و بی مصرفی. دیگر نمیخواهم چنین بلایی به سرم بیاید». ذهن شما همچون خدمتگزاری صادق و وفادار اطلاعات فوق را همچون دادههایی پردازش کرده و اجزای خود را از نو میچیند. انتخاب قبلی بیپول و بی قابلیت بود و شخصیتی غیر مبارز داشت. انتخاب جدید باید پولدار، لایق و مقاوم باشد. برنامهریزی مجدد : «تمام». سپس اینطور میشود که خود را شدیداً مجذوب شخصی موفق و در عین حال مادی مییابید که روزی ۱۲ ساعت کار میکند و روحیهای تهاجمی و مبارزه گرد دارد. تا چند وقت احساس میکنید که در بهشت هستید. به دوستان خود پز میدهید که شوهر جدیدم فوق العاده است. هر چند چیزی که قبلی نداشت، او دارد. اما روزی متوجه میشوید که عشق جدیدتان کمی بیش از آنچه باید، تهاجمی، مادی و معتاد به کار است و احساس خوشبختی نخواهید کرد. آنگاه ترجیح خواهید داد که ازدواج را برای همیشگی کنار بگذارید و برای خود یک حیوان دست آموز خریداری کنید.
مسئلهای نیست اگر به دنبال ویژگیهایی باشیم که نامزد یا همسر قبلی مان فاقد آن بود. این کاملاً طبیعی است که در اولویت ذهنتان به هنگام انتخاب همسر چیزهایی باشد که از ناحیه آنها در نامزد یا همسر قبلی خود رضایت نداشتید. اشتباه در این است که چشم خود را بر روی دیگر ویژگیهای مهم که باید فهرست آرزوهای تان باشد، ببندید و فقط به دنبال آن دسته از ویژگیها باشید که رابطه قبلی تان فاقد آنها بود.
مسئلهای نیست اگر به دنبال ویژگیهایی باشیم که نامزد یا همسر قبلی مان فاقد آن بود. این کاملاً طبیعی است که در اولویت ذهنتان به هنگام انتخاب همسر چیزهایی باشد که از ناحیه آنها در نامزد یا همسر قبلی خود رضایت نداشتید. اشتباه در این است که چشم خود را بر روی دیگر ویژگیهای مهم که باید فهرست آرزوهای تان باشد، ببندید و فقط به دنبال آن دسته از ویژگیها باشید که رابطه قبلی تان فاقد آنها بود.
مهرداد فروشنده ۴۶ ساله، حد اعلای این الگوی ارتباطی را ترسیم میکند. او همسر اول خود، الهام را وقتی که تازه دیپلم گرفته بود، ملاقات کرد. در آن زمان مهرداد ۱۸ ساله و الهام ۱۷ ساله بودند. مهرداد گفت :«خانوادهام عاشق الهام بودند. او تمام خصوصیات یک همسر مطلوب را داشت: مهربان ، با محبت و مودب. من تجربه زیادی در باره دخترها نداشتم و راستش از اینکه الهام خیلی با من مهربان بود، در پوست خود نمی گنجیدم. دو سال بعد ازدواج کردیم و روز عروسی مان مطمئن بودم که انتخاب فوق العاده خوبی کردهام».
«مشکلات از ماه عسل مان شروع شدند. این زندگی را به مدت ۱۵ سال و به دلیل وجود سه بچه مان تحمل کردم. اما بالاخره طاقتم تمام شد. همینطور سالها بود که زن های دیگر را در ذهنم تجسم میکردم. چندین بار نزدیک بود که به او خیانت کنم اما این کار را نکردم. بلافاصله پس از جشن تولد ۴۰ سالگی ام بود که چمدان ها را بستم و رفتم. اوه، غمگین بودم؛ اما احساس میکردم که میتوانم پس از مدتها دوباره نفس بکشم».
«چهار شب گذشت و سپس دلارام را ملاقات کردم. نمیتوانستم چشمانم را از او بردارم. او زیباترین زنی بود که در تمام عمرم دیده بودم. ما با یکدیگر صحبت کردیم. سپس او مرا به خانهاش دعوت کرد. این احساس را داشتم که انگار مرده ام و به بهشت رفته ام. بعد از مدتی با هم ازدواج کردیم».
«بعد از آن بود که همه چیز برایم روشن شد. همان شبی بود که دخترانم را برای شام به بیرون دعوت کردم تا دلارام را ملاقات کنند. او لباسی پوشید که به عقیده من کمی زننده و تحریک کننده بود. او با فریاد گفت :«تو همیشه عاشق این لباسم بودی!» حق با او بود. اما به دلایلی، حال که او را از پشت چشمان دخترانم و در حضور آنان میدیدم، به نظرم هرزه و جلف میآمد. تکان خورده بودم. احساس میکردم که در خواب بودهام. رفتار سبک و کابارهای او و نیز شخصیت بازیگرش به ناگهانی بود. باور کنید، یا نه، حتی شروع کردم به مقایسه کردن او با الهام. آنجا بود که فهمیدم به دردسر افتاده ام. دو ماه بعد او را ترک کردم».
«از آن روز به بعد تنها هستم و خیلی احساس سردرگمی میکنم».
ادامه دارد……
امید سخاوت کارشناس مشاوره و راهنمایی
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان