طلاق عاطفی چیست؟

اغلب زوجین در آغاز زندگی سرمایه مشترک خود را عشق و علاقه متقابل می‌دانند، اما هنگامی که زندگی زناشویی آنگونه که زن و شوهر انتظار دارند پیش نمی‌رود، زوجین دچار یأس و ناامیدی شده و به حالتی از کاهش عاطفه نسبت به هم می‌رسند. نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهد که زن و مرد با تمام تلاشی که در جهت انجام دقیق وظایف خود دارند، به مرور زمان عشق و علاقه بین آنها کمرنگ و کمرنگ‌تر شده و گاهی به طور کامل محو می‌شود و زوجین بدون هیچ گونه احساس و عاطفه‌ای نسبت به هم، به طور کامل جدای از هم به زندگی خود ادامه می‌دهند. به عبارتی روابط عاطفی در آغاز زندگی اغلب با شور و حرارت خاصی وجود دارد اما پس از مدتی به علت ناآگاهی و غفلت یکی از طرفین یا هر دو،  عواطف فروکش می‌کند و به تدریج که این وضعیت تشدید می‌شود،  زندگی رو به سردی می‌گراید و گاهی این حالت تا جایی ادامه می‌یابد که زوجین زیر یک سقف فقط در کنار هم هستند اما با هم زندگی نمی‌کنند، این وضعیت را طلاق عاطفی می‌نامند. در طلاق عاطفی زندگی زناشویی توخالی شده و فاقد عشق، مصاحبت و دوستی است. طلاق عاطفی بیانگر رابطه زناشویی رو به زوالی است که متضمن انتخابی نفرت انگیز بین تسلیم و نفرت از خود است؛ زن و شوهر آن را تجربه کرده و هر یک دیگری را به دلیل غمگینی و ناامیدی آزار می‌دهد. این ارتباط خانواده‌ای را نشان می‌دهد که ساختار بیرونی خود را حفظ کرده ولی از درون تهی شده است و احساس تلخ بیگانگی و دوری گزینی جایگزین یگانگی و صمیمیت شده است.

در این گونه طلاق، همسران زیر یک سقف زندگی می‌کنند، در حالی که ارتباط بین آنها کاملاً قطع و یا بدون میل و رضایت است. بوهانان(۱۹۷۰) طلاق عاطفی را به عنوان نخستین مرحله در فرایند طلاق تصور می‌کند و آن را نشانگر روابط زناشویی رو به زوال می‌داند که نوعی بیگانگی جایگزین آن می‌گردد. به سبب همین ویژگی‌های خاص طلاق عاطفی است که بحث و مطالعه آن ضروری و بایسته جلوه می‌کند. باید یادآوری کرد که آمار رسمی طلاق کاملاً نشان دهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست. طلاق رسمی به نوعی به معنای طلاق عاطفی نیز هست ، یعنی پیش درآمد طلاق رسمی و قانونی، همیشه طلاق عاطفی است. در حقیقت، در کنار طلاق رسمی، آمار بزرگتر و کشف نشده طلاق‌ های عاطفی وجود دارد. شاید دو برابر آمار طلاق‌های قانونی را بتوانیم به طلاق‌های عاطفی اختصاص دهیم؛ یعنی به زندگی‌ های خاموش و خانواده‌های توخالی که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی می‌کنند ولی هیچگاه تقاضای طلاق قانونی نمی‌کنند.

چگونگی، ایجاد و گسترش طلاق عاطفی در میان زوج‌ها و متعاقب آن نابودی روابط سالم میان آنها از یک سو بازتاب شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و از دیگر سو، معلول چگونگی روابط زناشویی میان زن و مرد در خانواده است. از طرفی، عوامل خانوادگی نیز می‌توانند در بروز این پدیده ناخوشایند دخیل باشند.

عدم تطابق بین مطالبات همسران از یکدیگر، به ویژه در ارتباط با مشکلات زناشویی، عدم احترام و تکریم شخصیت، عدم درک رابطه و مسائل مربوط به زناشویی، گرایش به مواد مخدر و مشکلات مربوط به سوء مصرف الکل، خیانت و ارتباط کلامی ضعیف و دخالت خانواده اصلی از عوامل مهم و اساسی طلاق عاطفی میان زن و شوهر است.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد طلاق عاطفی آثار و پیامدهای زیان بار جسمی و روانی بر زوجین دارد. به عنوان مثال می‌تواند موجب بروز مشکلات و فشارهای روانی از قبیل افسردگی،  اضطراب، کاهش اعتماد به نفس، گوشه‌گیری و انزوا ابتلا بیماری های جسمی و روانی در زنان شود. همچنین طلاق عاطفی با بزهکاری، افسردگی،  اضطراب، پرخاشگری و افت تحصیلی در فرزندان رابطه دارد و آثار و پیامدهای طلاق عاطفی بیشتر از طلاق قانونی است. همچنین مطالعات حاکی از آن است که متغیرهای روانشناختی زیادی می‌تواند طلاق عاطفی را پیش بینی کند. از جمله این متغیرها می‌توان به افسردگی، روان رنجوری، تعارض‌های زناشویی، سواد عاطفی، هوش هیجانی، سلامت معنوی،  تاب‌ آوری، تصویر بدنی و کمال گرایی منفی اشاره کرد.

اگر احساس می کنید که دیگر روابط شما همچون گذشته شور و اشتیاق همیشه را ندارد، اگر احساس میکنید که دیگر تمایل و رغبت گذشته را برای گذراندن وقت و تعامل با همسر خود را ندارید، بهتر است در این مورد با همسر خود صحبت کنید و اگر نمی توانید برای آن راه حلی پیدا کنید حتما به مشاور مراجعه کنید؛ چرا که طلاق عاطفی موجب از هم پاشی سلامت جسم و روان شما می شود.

امید سخاوت کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی

مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان

مطالب مرتبط

نتیجه‌ای پیدا نشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
Call Now Button