نظریه رشد هاویگورست

مهم ترین وظایف زندگی شما در حال حاضر چیست ؟

من در مورد چیزهای کوچک مثل مسواک زدن یا پرداخت صورتحساب صحبت نمی کنم. من در مورد بزرگترین اهداف در توسعه کلی شما صحبت می کنم. با توجه به نظریه تکالیف رشد Havighurst ، سن شما نقش مهمی در این پاسخ دارد. نظریه توسعه هاویگورست بیان کرد که تغییر و رشد در طول زندگی، از تولد تا مرگ، مداوم است. او آنها را به شش مرحله متمایز می کند و مردم می توانند با حل مشکلات یا گذراندن وظایف رشدی از یک مرحله به مرحله دیگر حرکت کنند. مراحل نظریه هاویگورست عبارتند از:

دوران نوزادی و کودکی (0-6 سال)

دوران کودکی (6-13 ساله)

نوجوانی (13-18 سال)

اوایل بزرگسالی (19-30 ساله)

میانسالی (30 تا 60 سال)

بلوغ بعدی (60 سال و بالاتر)

اگر کودک وظایف “صحیح” را در بازه زمانی “صحیح” انجام دهد، احساس شادی و پذیرش توسط جامعه می کند. عدم انجام این وظایف فرد را ناراضی و از جای خود در جامعه خارج می کند.

در حالی که قوانین و آداب و رسوم اجتماعی قطعا بر وظایف در هر مرحله از توسعه تأثیر می گذارد، عوامل دیگر نیز در اینجا نقش دارند. هاویگورست همچنین لیستی از آنچه بر وظایف فردی که در هر مرحله از توسعه تلاش می کند تأثیر می گذارد را تعریف کرد:

تأثیرات اجتماعی (فشارهای جامعه)

این قوانین جامعه و سایر ایده های فرهنگی است که بر وظایف رشد فرد تأثیر می گذارد. هاویگورست “به دست آوردن نقش اجتماعی مردانه یا زنانه” را چندین بار به عنوان یک کار توسعه ای فهرست می کند. این در هر فرهنگ متفاوت خواهد بود (و بسته به سن فرد متفاوت خواهد بود) در فرهنگ هایی که نقش های مردانه و زنانه به طور دقیق تعریف نشده اند، ممکن است به هیچ وجه به عنوان یک کار در نظر گرفته نشود. با گذشت زمان و تغییر ایده های جامعه در مورد جنسیت، این وظایف ممکن است متفاوت به نظر برسند یا کمتر مهم باشند.

تأثیرات روانشناختی ( ارزش های شخصی)

این وظایف فقط از نیروهای خارجی نمی آیند. شخصیت و علایق فرد نیز بر وظایف مورد نیاز برای توسعه موفقیت آمیز تأثیر می گذارد. کسی که انگیزه بیشتری از پول و ثروت دارد ممکن است با وظایف مختلف رشد مواجه شود تا کسی که ارزش بیشتری را در روابط شخصی قرار می دهد یا خود را به یک هدف نجیب اختصاص می دهد. تأثیرات روانشناختی همچنین ممکن است فرد را به اولویت بندی برخی از وظایف رشد نسبت به دیگران سوق دهد.

تأثیرات بیولوژیکی (بلوغ فیزیکی)

زیست شناسی هم اینجا در بازی است. برخی از وظایف فقط به این دلیل برای دوران کودکی یا بزرگسالی محفوظ است که بدن می تواند یا نمی تواند این وظایف را انجام دهد. در یک انتهای زندگی یک فرد، دوران کودکی و اوایل بزرگسالی است، جایی که وظایف رشد شامل “یادگیری راه رفتن” است.”در انتهای دیگر بلوغ بعدی است، جایی که وظایف رشد شامل “تعدیل به کاهش قدرت جسمی و سلامت است. اگر کسی به شدت مجروح شود یا در آینده دچار بیماری ناتوان کننده شود، ممکن است وظایف رشد او تغییر کند.

نمونه هایی از وظایف رشد

همه این وظایف به دلیل تأثیرات بیولوژیکی،  روانی و اجتماعی در معرض تغییر هستند. اما هاویگورست یک لیست نمونه از وظایف را ارائه داد که با هر مرحله از زندگی همراه است. من فقط می خواهم برای هر مرحله چند کار را در نظر بگیرم، اگرچه هاویگورست کارهای بیشتری را در کار خود ذکر کرده است.

وظایف رشد در مرحله نوزادی و اوایل کودکی (0-6 سال) شامل:

یادگیری راه رفتن

یادگیری صحبت کردن

آموزش توالت فرنگی

یادگیری پایه های خواندن

وظایف رشد در مرحله کودکی میانه (6-12 ساله) عبارتند از:

یادگیری مهارت های فیزیکی لازم برای بازی های معمولی

یادگیری کنار آمدن و بازی با کودکان هم سن و سال

دستیابی به استقلال شخصی

شناخت آنچه جامعه نقش های اجتماعی مردانه یا زنانه می داند

وظایف رشد در مرحله نوجوانی (13-18 ساله) عبارتند از:

پذیرش بدن فیزیکی در حالی که تغییرات را تجربه می کند

آماده شدن برای مشارکت و زندگی خانوادگی

آماده شدن برای یک حرفه اقتصادی

به دست آوردن مجموعه ای از ارزش ها و یک سیستم اخلاقی به عنوان راهنمای رفتار ؛ توسعه یک ایدئولوژی.

وظایف رشد در مرحله اوایل بزرگسالی (19-30 ساله) شامل:

پیدا کردن یک شریک (و یادگیری زندگی مشترک با آنها)

دستیابی به یک نقش اجتماعی مردانه یا زنانه ترجیح داده شده

مدیریت خانه و تشکیل خانواده

شروع یک حرفه

انجام وظایف توسعه مسئولیت مدنی در مرحله میانسالی (31 تا 60 سال) شامل:

دستیابی به مسئولیت مدنی و اجتماعی بزرگسالان

کمک به کودکان نوجوان برای تبدیل شدن به بزرگسالان مسئول و شاد

توسعه فعالیت های اوقات فراغت بزرگسالان

پذیرش و سازگاری با تغییرات فیزیولوژیکی یا وظایف رشد میانسالی در مرحله بلوغ بعدی (61-مرگ) شامل:

سازگاری با کاهش قدرت جسمی و سلامت

تنظیم به بازنشستگی

انجام تعهدات اجتماعی و مدنی

باز هم، این وظایف ممکن است برای هر فرد متفاوت به نظر برسد. به عنوان مثال: مسئولیت مدنی و اجتماعی ممکن است برای هر فرد متفاوت به نظر برسد، یا ممکن است در سن پیشنهادی هاویگورست اولویت نداشته باشد. این وظایف ممکن است به عنوان یک راهنما یا نقطه شروع عمل کنند اگر شما در مورد اهداف بزرگتر خود فکر می کنید، اما به یاد داشته باشید که آنها تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله ارزش های شخصی قرار می گیرند.

نظریه وظایف توسعه ای هاویگورست در مقابل مراحل توسعه شناختی پیاژه

یکی از بزرگترین تفاوت های بین مدل کار توسعه ای هاویگورست و مراحل توسعه شناختی پیاژه طول این نظریه ها است. نظریه هاویگورست زندگی فرد را پوشش می دهد و نظریه پیاژه از دوران کودکی تا سن 12 سالگی را پوشش می دهد. تفاوت دیگر این است که وظایف توسعه ای هاویگورست به طور گسترده ای بر اساس فشارهای اجتماعی و داخلی متفاوت است. وظایف مختلف در مورد دوستی، یادگیری خواندن در زمان مناسب یا احساس فشار برای انطباق با نقش های مردانه و زنانه جامعه ممکن است همه وظایف توسعه ای تحت havighurst در نظر گرفته شوند. اما نظریه پیاژه جهانی تر است. او به مهارت هایی نگاه می کند که عمدتا شامل تعامل با دیگران نیست (اگرچه درک کودک از مفاهیم انتزاعی مانند همدلی بر روابط آنها تأثیر می گذارد) حفاظت، ماندگاری اشیاء و حل مسئله همه پیشرفت های مهم شناختی هستند، مهم نیست که جامعه یا فرد چه چیزی را تعیین می کند. تمرکز بر رشد شناختی و رسیدن به پتانسیل کامل هوش کودک. این مراحل تنها در صورتی با havighurst هماهنگ است که جامعه و افراد از سنین پایین هوش را اولویت بندی کنند.

مقایسه هاویگورست در مقابل پیاژه (مثال)

یکی از نمونه های وظایف مورد استفاده در مرحله میانسالی دوران کودکی هاویگورست (سنین 6 تا 12) “یادگیری کنار آمدن و بازی با کودکان در همان سن است.”وقتی از نظر کاربرد گسترده صحبت می کنیم، این با پیشرفت های شناختی که در مرحله عملیاتی مشخص ژان پیاژه (از سنین 6 تا 12 سال) به دست آمده است  یکسان است. اما نظریه پیاژه مهارت ها و توانایی های خاصی را که به کودک اجازه می دهد با کودکان هم سن خود کنار بیاید، تجزیه می کند. همدلی در این مرحله ایجاد می شود با همدلی، کودکان به احتمال زیاد یکدیگر را شامل می شوند نیازهای کودک را پیش بینی می کنند و یک محیط و رابطه مثبت ایجاد می کنند. همچنین در دوران کودکی میانه،  وظیفه نمونه ای از “شناخت آنچه جامعه به عنوان نقش های اجتماعی مردانه یا زنانه می داند” است.”این که آیا یک کودک مرد یا زن متولد می شود، بر چگونگی رشد آنها تحت نظریه پیاژه تأثیر نمی گذارد. تحقیقات بعدی بر اساس نظریه او نیز نمی تواند تفاوت در توسعه مهارت هایی مانند حفاظت از طبیعت را ببیند. با این حال، به رسمیت شناختن آنچه جامعه به عنوان وظایف “مردانه” و “زنانه” در نظر گرفته است حداقل در جامعه آمریکا از این سن شروع می شود. این کار ممکن است برای کودکانی که در کشوری مانند سوئد بزرگ می شوند، که این نقش ها آنقدر مهم نیستند، مهم نباشد.

نظریه وظایف توسعه ای هاویگورست در مقابل مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون

مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون شامل هشت مرحله است، در مقایسه با شش مرحله هاویگورست. نظریه اریکسون به احساسات یک فرد در مورد خود و جایگاه خود در جهان اشاره دارد نه توانایی آنها برای تکمیل وظایف دیکته شده توسط هنجارهای اجتماعی. هر دو برای تمام طول زندگی یک فرد دوام می آورند. به یاد داشته باشید هاویگورست مراحل رشد خود را قبل از اریکسون ایجاد کرد. این دو نظریه چند چیز مشترک دارند، اما” دستاوردهای ” هر مرحله از زندگی متفاوت است. مراحل توسعه اریکسون بر روی چگونگی مواجهه مردم با بحران های خاص متمرکز است. این بحران ها در هسته رشد هر فرد قرار دارند: هویت در مقابل سردرگمی، صمیمیت در مقابل انزوا و غیره. با گذر از این بحران ها، فرد یاد می گیرد که چگونه با خود و جهان اطراف خود تعامل داشته باشد.

مقایسه هاویگورست در مقابل اریکسون (مثال)

حل این بحران ها متفاوت از تکمیل یک کار یا چک کردن موارد از “لیست سطل”آنها است. به عنوان مثال:  بحران استقلال در مقابل شرم را در نظر بگیرید. این مرحله زمانی اتفاق می افتد که کودک بین 18 ماه تا سه سال سن داشته باشد. در این مرحله، کودک در حال حرکت در مرحله “نوزادی و اوایل کودکی” نظریه وظیفه رشد Havighurst است که از تولد تا شش سالگی ادامه دارد. اریکسون پیشنهاد کرد که در این مرحله  یک کودک قصد دارد استقلال شخصی را توسعه دهد. آنها این کار را زمانی انجام می دهند که به تصمیم گیری برای خود در مورد نیازهای خود اطمینان دارند. این می تواند به نظر برسد که به تنهایی به توالت می رود، کاری که در نظریه کار توسعه ای هاویگورست شرح داده شده است. یا  این به نظر می رسد مانند انتخاب آنچه که آنها در طول روز می توانند می پوشند.

مثال دیگر صمیمیت اریکسون در مقابل انزوا است که در سنین 20 و 40 سالگی اتفاق می افتد. در طول این سال ها، یک بزرگسال چیزی را تجربه می کند که هاویگورست آن را به عنوان مراحل اولیه بزرگسالی و میانسالی شناسایی می کند. مرحله صمیمیت در مقابل انزوا همه چیز در مورد سفر به یافتن عشق، صمیمیت و روابط نزدیک (رومانتیک یا غیر آن) است. آیا این به معنای ازدواج است؟ همزیستی با یک شریک؟ انتخاب بین عشق و شغل؟ وقتی صحبت از نظریه وظایف توسعه ای هاویگورست می شود پاسخ همه به فشارهای جامعه و ارزش های شخصی بستگی دارد. برای اریکسون این مرحله فقط در مورد پیدا کردن صمیمیت و اجتناب از انزوا است. اینکه آیا این مسئله با موفقیت حل می شود نیز بستگی به این دارد که آیا فرد در هویت خود احساس راحتی می کند یا خیر.

نظریه وظایف توسعه ای هاویگورست در مقابل مراحل رشد روانی جنسی فروید

مشابه Havighurst vs. Piaget،  مراحل رشد روانی جنسی فروید عمدتاً بر دوران کودکی متمرکز است  اگرچه “مرحله تناسلی” در نظریه فروید از بلوغ تا مرگ ادامه دارد. مانند پیاژه، چالش ها و قطعنامه های نظریه فروید جهانی هستند…اگرچه تفاوت های اساسی وجود دارد که کودکان مرد و زن با آن روبرو هستند.

مقایسه هاویگورست در مقابل فروید (مثال)

مانند هاویگورست (و مسلما اریکسون) آموزش توالت یک دستاورد اساسی در نظریه فروید است. مرحله مقعدی فروید بین سالهای 1 تا 3 اتفاق می افتد. آنچه در نظریه فروید اهمیت دارد این نیست که آموزش توالت به دست می آید، بلکه این است که چگونه رابطه بین والدین و کودک در این مرحله تغییر می کند. خاطرات آسیب زا در طول فرآیند آموزش توالت ممکن است برخی از کودکان را به داشتن یک شخصیت نگهدارنده مقعدی که تا بزرگسالی ادامه دارد هدایت کند. همه این نظریه های رشد کودک کمی متفاوت هستند اما هنوز شباهت هایی دارند و روش های مشابهی را برای کمک به رشد کودک پیشنهاد می کنند. قبل از خواندن این پست وبلاگ از کدام نظریه ها شنیده بودید ؟ کدام یک برای شما برجسته است ؟ به ما اطلاع دهید!

امید سخاوت کارشناس مشاوره و راهنمایی

مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان

مطالب مرتبط

نتیجه‌ای پیدا نشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
Call Now Button