بدرفتاری با کودک در طول تاریخ بشر و در فرهنگ ها و اقوام مختلف امری معمول بوده است و در طی قرن ها، دیدگاه اجتماعی متداول این بود که کودکان جزیی از دارایی های شخصی هستند و والدین میتوانند آن ها را با هر روشی که مناسب می دانند تربیت کنند. در حال حاضر نیز این نگرش در برخی از خانواده ها وجود دارد و کودکان را در معرض خطر آزار و اذیت والدین قرار می دهد.
گزارش ها و آمارهای جهانی نشان می دهد بدرفتاری با کودکان به ویژه در کشورهای بزرگ صنعتی در دهه های اخیر افزایش یافته است. آگاهی های عمومی و نگرانی از رشد کودک آزاری زمینه ای را فراهم کرد تا قوانین حمایت از کودکان تدوین شود و حدود اختیارات والدین در به کار بردن روش های تربیتی تعیین گردد.
بر اساس قانون پیش گیری و درمان سوء استفاده از کودک (1984) کودک آزاری را می توان به صورت زیر تعریف نمود:
آسیب جسمی یا روانی، سوء استفاده ی جنسی یا بهره کشی، غفلت نسبت به درمان یا بد رفتاری با کودک زیر 18سال توسط فردی که مسؤول نگه داری و حفاظت کودک است و موجب آسیب کودک و یا تهدید سلامتی و آسایش او می شود.
کودک آزاری طیف گسترده ای دارد و به شکل های مختلف: کودک آزاری جسمی، غفلت، سوء استفاده ی جنسی و بد رفتاری عاطفی مشاهده می شود. برخی از پژوهشگران، سوء استفاده ی جنسی و بد رفتاری عاطفی را مخرب ترین نوع کودک آزاری می دانند.
بسیاری از افراد هنگامی که اخبار کودک آزاری را می شنوند و یا تصاویر آن را می بینند به آسیب های جسمی که بر کودک قربانی وارد شده است می اندیشند در حالی که بد رفتاری های عاطفی و سوء استفاده های جنسی که اغلب دور از چشم دیگران رخ می دهند و کودکان به سختی می توانند آن را ثابت کنند، اثرات مخرب تری بر کودک وارد می سازند.
کودکانی که مورد آزار و اذیت جسمی قرار می گیرند، آسیب های جسمی گسترده ای را نشان می دهند که در برخی از موارد آن ها را با خطر مرگ مواجه می سازند و در برخی دیگر در فرایند رشد جسمی و ذهنی و کارکرد دستگاه های مختلف بدن اختلال طولانی مدت ایجاد می کنند.پژوهش هایی که در زمینه ی اختلالات نورولوژیکی انجام شده نشان می دهد ضربات وارده به سر منجر به آسیب های شدید مغزی میشود.
بد رفتاری های عاطفی, مسخره کردن، تحقیر و طرد نمودن کودکان، به خود پنداره ی آن ها آسیب جدی وارد می سازد و اعتماد به نفسشان را کاهش میدهد. این کودکان، این کودکان، اغلب خود را به خاطر کمبودها و ناتوانیهایی که دارند سرزنش می کنند و در موقعیتهای مختلف اضطراب زیادی دارند. گاهی این عذاب روانی به قدری شدید است که کودک و نوجوان را به سمت خودکشی سوق میدهد. مشاهدات بالینی اولیه در مورد کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند نشان می دهد میزان خودکشی و آسیب رساندن به خود در بین آن ها به ویژه کسانی که بستری شده اند، در سال های اخیر افزایش یافته است.
رفتار های خشونت آمیز والدین با یکدیگر و با اعضای خانواده اثرات مستقیم و غیر مستقیمی بر رشد و سازگاری کودک می گذارد. خشونت های خانوادگی زمینه را برای جدایی یا طلاق والدین، جا به جایی های مکرر، تغییر مدرسه و…فراهم می سازد که به نوبه ی خود استرس زیادی را به کودک، وارد نموده و سازگاری او را مختل می کند. علاوه بر این، والدین به طور غیر مستقیم به کودکان می آموزند که پرخاشگری راه حل مناسبی برای غلبه بر مشکلات زندگی است و کودکان نیز در برخورد با همسالان و بزرگ تر ها از این الگوهای رفتاری پیروی می نمایند.
اکثر کودکانی که از لحاظ جسمی مورد سوال استفادهی والدین یا مراقبان قرار می گیرند در دوران بزرگسالی دست به رفتارهای ضد اجتماعی و بزهکارانه نظیر دزدی، سرقت یا تجاوز می زنند و پس از مدتی به عنوان مجرمان سابقه دار شناخته می شوند.
بد رفتاری و بی توجهی نسبت به کودکان، علاوه بر آسیبهای جسمی و روانی، اثرات شدید و پایداری بر عملکرد تحصیلی آن ها دارد به طوری که این کودکان در آزمون های پیشرفت تحصیلی و عملکرد کلامی (خواندن) نسبت به کودکان عادی در سطح پایین تری قرار دارند. به علاوه، بی انگیزگی در تحصیل و وجود مشکلاتی در انجام تکالیف درسی، در بین آن ها مشاهده می شود. این کودکان به دلیل سرپیچی از قوانین و مقررات مدرسه با مشکلات انضباطی جدی نیز رو به رو هستند.
کودک آزاری جنسی در مقایسه با سایر اشکال بدرفتاری اثرات مخرب تری دارد و بنا به همین دلیل باید مورد توجه بیش تری قرار گیرد. سوء استفاده ی جنسی در دوران کودکی، احتمال ابتلا به بیماری های آمیزشی، مشکلات مجاری ادرار و مشکلات پزشکی خاص زنان را افزایش میدهد و با بروز رفتارهای ناسالم نظیر سیگار کشیدن در سنین پایین و ارتباط جنسی با افراد متعدد ارتباط نزدیک دارد.
در مطالعات بالینی، اغلب کودکانی که مورد سوء استفاده ی جنسی قرار می گیرند، علایم افسردگی و اضطراب را نشان می دهند و تلاش برای خودکشی و آسیب رساندن به خود در بین آن ها بیش تر از کودکان عادی به چشم می خورد. در مواردی که سوء استفاده ی جنسی در اوایل دوران کودکی اتفاق افتاده باشد، آسیب رساندن مکرر به خود بیش تر است.
برخی از کودکانی که مورد آزار جنسی قرار می گیرند برای غلبه بر فشارهای روانی خود به مصرف الکل و یا مواد مخدر روی می آورند و سعی می کنند از این راه به خود باوری کاذب و اعتماد به نفس بهتر دست یابند و احساس انزوا را کاهش دهند.
کودکانی که توسط پدر یا ناپدری مورد سوء استفاده ی جنسی قرار می گیرند، آسیبهای بیش تری را متحمل می شوند تا وقتی این عمل توسط افراد غریبه صورت می گیرد زیرا کودکی که مورد خیانت واقع می شود اعتماد خود را نسبت به دیگران از دست می دهد و به یک باور کلی اعتقاد پیدا می کند که همه ی بزرگسالان از کودکان بهره کشی می کنند.مهم تر آن که، در برقراری روابط اجتماعی دچار احساسات متناقض (تمایل به نزدیکی و ترس از نزدیکی) می شود.
کودکانی که مورد سوء استفاده ی جنسی قرار می گیرند، آگاهی ها و رفتارهای جنسی فراتر از سن خود را نشان می دهند که نه تنها موجب بیداری زود هنگام غرایز جنسی و بلوغ زودرس می شود، بلکه احتمال بروز رفتارهای اغواگرانه و سوء استفاده ی جنسی از سایر کودکان را نیز افزایش می دهد. به علاوه، روابط جنسی آسیب زا در دوران کودکی ممکن است همراه با احساس ترس، تنفر و بیزاری، شرمساری و یا جلب محبت و پاداش باشد. در هر دو حالت، کودک بداشت منفی و دیدگاه تحریف شده ای نسبت به رفتار جنسی، بدن و جنسیت پیدا می کند که موجب ایجاد اختلال در روابط زناشویی در دوره ی بزرگسالی خواهد شد.
مهدیه رادپور کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره خانواده
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان