بازیگر زن جوان که عاشق کارگردان خود میشود.
دانشجویی که عاشق استاد خود میشود.
فروشنده جدیدی که عاشق مدیر بازاریابی میشود.
دستیار وکیلی که عاشق وکیل معروف میشود.
تمامی افراد فوق مرتکب یک اشتباه واحد شدهاند. به این معنا که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند و منزلت گزافی برای همسر خود قائل هستند. رابطه آنها، رابطهای از جایگاه هایی برابر و بالغانه نیست و موازنه قدرت از همان ابتدا، حتی پیش از شروع رابطه، غیر منصفانه بوده است. تنها به دلیل مرتبه و مقام بلندپایه و ممتازی که یکی از طرفین در چشم دیگری دارد.
وقتی عاشق کسی میشوید که الگوی شماست، مشکل است رابطهای طبیعی داشته باشید. ممکن است رفتار یا گفته هایتان به گونهای باشد که گویی برابر هستید. اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزودهای قائل باشید؛ که این نیز به نوبه خود هرگونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
آیا جایگاه نامزد/همسر خود را بیش از آنچه باید، بالا برده اید ؟
این امکان وجود دارد، اگر:
_ اینطور فکر میکنید که نامزد یا همسرتان از شما باهوشتر است.
_ از او زیاد نقل قول میکنید :«نوید میگوید که…» یا «به عقیده نوید…» یا «نوید به من گفت که…»
_ هرگز با عقاید، باورها و… نامزد/همسر خود مخالفت نمیکنید و یا آنها را زیر سوال نمی برید. زیرا این پیش فرض را دارید که او بیشتر از شما میداند.
_ نهایت تلاش تان را میکنید که دیگران بفهمند با چه کسی رابطه دارید، تا آنها را تحت تاثیر قرار دهید.
_ احساس میکنید غیر ممکن است بتوانید به موفقیتهایی نظیر آنچه همسر و یا نامزدتان کسب کرده است، نائل شوید یا به همان میزان او فوق العاده باشید.
_ کارهایی میکنید، ولی نه از آنجا که به درستی شان ایمان دارید؛ بلکه صرفاً به این دلیل که نامزد یا همسرتان فکر میکند درست هستند.
_ اغلب میگویید: «از اینکه با…(اسم نامزد/همسرتان) رابطه دارم، احساس خوشبختی میکنم» نه از آن رو که به راستی او را دوست دارید و عاشقش هستید، بلکه از آن جهت که احساس میکنید از بخت و اقبالتان بوده که او نصیب تان شده است.
_ حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید.
در اینجا تاکید میکنم که شکست یک رابطه هرگز برخاسته از تفاوت جایگاه های دو نفر نیست. بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو ناشی میشود. به این معنا که یکی به دیگری به عنوان الگوی خود چشم دوخته است و دیگری با رضایت تمام به جایگاه برتر خود تکیه میزند. اشکالی ندارد با کسی باشید که باهوشتر، موفقتر و… از شماست، البته تا وقتی که هیچ یک از شما خود باورتان را از دست نداده باشید.
چرا ممکن است عاشق الگوها بشوید؟
_ عاشق پدر یا مادر خود شدهاید. اگر در کودکی هرگز توجه و عشقی را که می خواستید از یکی از والدین خود نمی گرفتید این امکان وجود دارد که چهره ذی صلاحی را به خود جلب کنید تا در نهایت حمایت و هدایتی را که همواره فقدانش را حس میکردید، دست بیاورید.. مقابل چنین حالتی نیز میتواند صادق باشد. به این معنا که اگر در کودکی بیش از اندازه به شما توجه میشد و شما از لحاظ روحی به والدین خود وابسته بودید، این امکان وجود دارد که به سادگی نتوانید خود را از تبادلات و ارتباطات والد_کودک رها سازید. به ویژه اگر از جانب آنان تحت کنترل بودید. بدین ترتیب، شخصیتی قدرتمند را به سمت خود جذب خواهید کرد که به گونهای با شما رفتار کند که احساس کنید از او کمتر هستید و بدین وسیله شما را در نقش کودک نگاه دارد.
_ از لحاظ عاطفی و روحی احساس خلاء و تهی بودن میکنید. هنگامی که خود باورتان ضعیف است، ممکن است کسانی را سمت خود جذب کنید که اعتماد به نفس فوق العاده بالایی داشته باشند و خود را الگوی شما قرار دهند. اما در این گونه روابط شما عاشق آن فرد نیستید، بلکه عاشق قدرت و اعتماد به نفس او هستید.
اگر گمان میکنید جایگاه نامزد/همسر خود را بیش از آنچه باید بالا برده اید، انتظار نداشته باشید که او خود از مسند قدرتی که شما او را بر آن نشانده اید، پایین بیاید. این شمایید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود، مطالبه نکردن خواسته هایتان و خود را به اندازه کافی دوست نداشتن، او را بر صدر نشانده اید. تنها راه موفقیت چنین رابطهای این است که خود را دوست داشته باشید و آنچه و آنکه هستید را قبول داشته باشید. درست به همان میزان که به نامزد یا همسرتان عشق میورزید و او را تحسین میکنید. در ضمن باید او نیز مایل باشد تا نقش خود را از الگو و پیشوا به حامی و مشاوره تعدیل کند.
امید سخاوت کارشناس مشاوره و راهنمایی
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان