موفقیت و راههای تحول در کار و زندگی

برای خیلی از ما پیش می آید که علاقه ی بسیاری به خواندن مطالب مثبت اندیشی و مطالبی مربوط به برنامه ریزی و موفقیت در کار و زندگی داریم. اما همه ی ما منابع درستی را برای مطالعه انتخاب نمی‌کنیم و گاهی نیز منابعی را بر می گزینیم، مطالعه می کنیم اما زمانی که میخواهیم در زندگی واقعی عملی شأن کنیم با مشکل مواجه میشویم و آن همه انگیزه و امید به یکباره فرو میریزد.

در این مقاله با هم دستورالعملی که باعث تحول در کار و زندگی مان میشود بررسی و مطالعه میکنیم.

مهم نیست چه چیزی را بیاموزید، چه روش و سبک و راهکاری دارید، رمز موفقیت شما اینجاست.

اینجا در مورد چگونگی کسب موفقیت صحبت میکنیم. برای دستیابی به موفقیت چقدر زمان احتیاج است؟ احتمال دارد که خودتان را گول بزنید اما هیچ نوش دارو و فرمول جادویی یا راه حلی سریع برای به دست آوردن موفقیت نیست، درآمد سالانه ۲۰۰ هزار دلار را نمی شود با ۲ ساعت کار روزانه به وسیله اینترنت ایجاد کرد، امکانش نیست هفته ای ۲۰ کیلو لاغر شوید، با هیچ چیزی نمی شود، شبیه ۲۰ سالگی خود شوید، با خوردن هیچ قرصی کسی عاشق شما نمی شود و با نیرنگ و مکر به هیچ موفقیت مادام العمری نخواهید رسید.

خوب بود اگر امکان داشت موفقیت، شهرت، اعتماد به نفس، روابط خوب، سلامت و ثروت خود را در یک بسته از فروشگاه های ((والمارت)) بخرید ولی خوب میدانید که این طور نیست! 

ما همیشه در حال روبرویی با ادعاهای انگیزشی در مورد ثروتمند شدن، خوش اندام بودن و جوانتر و جذابتر شدن هستیم، که با تلاشی بسیار کم و با قیمتی کمتر از ۴۰ دلار به دست می آید. این پیام های تبلیغاتی ذهن ما را در راه رسیدن واقعی به هدف خود منحرف میکند. از پیغام های دروغین و تبلیغ صرف خسته شدم، من عقب نشینی نخواهم کرد تا تماشای این پیغام های پوچ مردم را بیشتر از این به انحراف نکشاند.

یکی از اهداف این است که آشفتگی مان را سر و سامان دهیم و بر اصول اساسی متمرکز مان کند. ما می توانیم با به کار گیری و انجام تمرین های این مقاله به نتایج پایدار و قابل سنجش برسیم.

ما در خواهیم یافت و زندگی خود را به سمت بهتر شدن هدایت میکنیم تا از آن استفاده کرده و انقلابی در زندگی خود ایجاد کنیم.
حتما شنیده اید که به هر آنچه می اندیشید و در زندگی برایش هدف گذاری میکنید به آن دست خواهید یافت.

همانطور که آنتونی رابینز ذکر کرد من از کوششی که قبلا برای کارم کرده ام، امروز لذت میبرم. چون به اصول پایبندم.

آیا ضرب المثل آن که آهسته و پیوسته می رود برنده است را شنیده اید؟ آیا داستان خرگوش و لاک پشت را شنیده اید؟

تنها ثبات و پایداری کلید غایی موفقیت می باشد. با این وجود همین مسئله میتواند یکی از بزرگترین تله ها برای انسان هایی باشد که در جهت رسیدن به موفقیت دست و پا می زنند. خیلی ها اصلا متوجه نیستند که چگونه ثبات و پایداری داشته باشند!

نابرده رنج گنج میسر نمی شود. 
هیچ عذری پذیرفته نیست. اصلا مهم نیست چقدر باهوش هستید باید کمبود تجربه، مهارت، هوش و توانایی های ذاتی را با تلاش و کوشش بسیار جبران کرد. اگر رقیب شما باهوش تر، با استعداد تر و با تجربه تر است، فقط باید ۳ یا ۴ برابر سخت کوش تر از او باشید تا بتوانید او را شکست دهید. اهمیتی ندارد با چه مشکلی مواجهه میشوید در هر زمینه ای که شرایط مساعدی نداشتیم مشکل را با تلاش بیشتر جبران کنیم. آیا در درس ریاضی نمره ی کمی گرفتی؟ بنشین و به طور تمام وقت ریاضی بخوان، در کلاس های خصوصی شرکت کن و تمام تابستان را زحمت بکش تا در امتحان نمره خوبی به دست آوری. هیچ بهانه ای پذیرفتنی نیست. 

اگر در چیزی خوب نیستی پس باید بیشتر و هوشمندانه تر تلاش کنی.

انتخاب های کوچک و هوشمندانه+پایداری+زمان=تفاوت های اساسی 

اثر موجی

واقعیت این است که حتی یک تغییر کوچک می تواند اثر قابل توجهی داشته باشد و یک اثر موجی ناخواسته و غیر منتظره ایجاد کند. بیایید یکی از عادت های بد امید را که خوردن غذاهای چرب است و به صورت مکرر آن را انجام می دهد، موشکافانه بررسی کنیم تا اثر مرکب را بهتر درک کنیم و بفهمیم اثر مرکب چگونه می تواند با ایجاد موجی منفی کل زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد! امید از روی دستور پختی که از شبکه آشپزی یاد گرفته بود شیرینی مافین درست می کرد، او به خودش افتخار می کرد و خانواده اش هم طعم آن را دوست داشتند و این گونه به نظر می رسید که تحسین همه را برانگیخته است. او به طور مکرر مافین و شیرینی های دیگری می پخت، وی عاشق شیرینی پزی و دست پخت خودش بود و بیش از اندازه شیرینی می خورد ولی آنقدر نبود که کسی متوجه شود، هر چند این غذای اضافی شب ها امید را بد خواب می کرد، صبح ها هم با خستگی از خواب بیدار می شد و همین علت کمی بدخلقی او در صبح ها بود و این حالت روی عملکردش در محل کار اثر می گذاشت، او بهره وری کمی داشت و در نتیجه بازخورد منفی و دلسرد کننده ای از مدیر خود دریافت می کرد. در انتهای روز از شغل خود ناراضی بود و انرژی وی هم کاملاً تحلیل رفته بود و همین باعث میشد مسیر برگشت به خانه طولانی تر و پر استرس از همیشه به چشم آید، همه ی اینها باعث شدند که بیشتر به غذا روی آورد در واقع پر خوردی عصبی گرفت. کمبود انرژی سبب شد امید نسبت به قبل تمایل کمتری به پیاده روی با همسرش داشته باشد و احساس می کرد علاقه ای به این کار ندارد، همسرش کم شدن مدت زمانهای با هم بودنشان را احساس می کرد و این بی میلی و بی حوصلگی امید را به خود می گرفت.

با حضور کمتر در فعالیت های مشترک و ورزش نکردن و استشمام نکردن هوای تازه باعث شد بدن امید دیگر هورمون آندروفین را (که موجب شور و شادی و اشتیاق می شد) ترشح نکند. از آنجایی که بدن امید دیگر احساس شادمانی نمی کرد، شروع به عیب جویی از خودش و دیگران کرد و تعریف و تمجید از همسر خویش را کنار گذاشت و چون بدنش چاق و بد فرم شده بود اعتماد به نفسش را از دست رفت و دیگر مانند قبل احساس جذابیت نداشت و کمتر به روابط عاشقانه با همسرش مایل بود.  امید متوجه این قضیه نبود که این کمبود انرژی و علاقه نسبت به همسرش چگونه روی زندگی مشترک آنها اثر می گذارد، فقط می دانست احساس کج خلقی و عصبانیت دارد. وی شروع به تماشای برنامه های دیر وقت و شبانه تلویزیون کرد چون کار راحتی بود و حواس او را از موضوعات مختلف پرت کرد. همانطور که احساسات آنها از هم دور میشد همسر امید شروع به گلایه کردن کرد، ضمن اینکه نیازهای عاطفی او بیشتر شد. و وقتی این کارها اثری نگذاشت از لحاظ عاطفی خودش را عقب کشید تا بتواند از خودش دفاع کند، احساس تنهایی می کرد در نتیجه انرژی خود را بیشتر بر روی کارش گذاشت و زمان بیشتری را با دوستان و همکاران خویش سپری می کرد تا نیاز خود را با همراهی و هم صحبتی با دیگران رفع کند. مردان شروع به گرم گرفتن با او کردند و این باعث شد احساس کند هنوز جذاب است. او هرگز به امید خیانت نکرد ولی فهمید یک جای کار مشکل دارد و چیزی سر جایش نیست. امید به جای اینکه درک کند انتخاب ها و عادت های او دلیل اصلی مشکل است همیشه همسرش را سرزنش می کرد و وی را مقصر می دانست.

اینکه به جای نگاه کردن به درون خود برای از بین بردن اشتباهات معتقدیم که مشکل از دیگران است مثل یک اصل معمول در علم روانشناسی است. 

امید نمی دانست که باید به درونش رجوع کند؛ زیرا در شبکه های آشپزی و سریالهای جنایی که علاقه داشت توصیه هایی در مورد روابط دوستانه و پیشرفت شخصی وجود نداشت، با این حال اگر او همان کتاب های پیشرفت شخصی که دوستش علی خوانده بود را می خواند، امان داشت راههایی را یاد بگیرد که با آنها عادات منفی خود را تغییر دهد.

مهدیه رادپور کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره خانواده

مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان

مطالب مرتبط

نتیجه‌ای پیدا نشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
Call Now Button