پارمیدا حسابدار بیست و هفت ساله و ساکن تهران است که با والدینش زندگی می کند. والدین او در آغاز زندگی مشترکشان از اصفهان به تهران مهاجرت کردند. پارمیدا یک برادر بزرگتر از خود دارد که او نیز حسابدار است. والدین پارمیدا یک زندگی خانوادگی منزوی را شکل داده اند. آنها اقوام نزدیکی در تهران دارند که در فاصله ی دوری از آنها زندگی می کنند و به ندرت یکدیگر را ملاقات می کنند. والدین پارمیدا اهل تفریح و سرگرمی نیستند و دوست و آشنایی نیز ندارند. هنگامی که پارمیدا و برادرش جوانتر بودند، والدینشان آنان را تشویق می کردند که کاملاً روی وظایف تحصیلی شأن تمرکز کنند. والدین آنها با گفتن این که ((هم کلاسی های تو رقبای تو هستند))، ((اگر آنها را شکست ندهی، آنها تو را شکست خواهند داد))، و ((آنها اعتنایی به دختران شهرستانی نمی دهند و می خواهند شکست تو را ببینند))، پارمیدا و برادرش را از دوستیابی منع می کردند. پارمیدا می گفت والدینش نسبت به همه ی مشتریان بدگمان بودند و باور داشتند که چون همه ی آنها می خواهند سرشان کلاه بگذارند، باید خیلی مراقب باشند. او اظهار داشت که در دبستان تنها بوده و بر این باور بود که دیگران علاقه ی چندانی به گذراندن وقت با او نداشتند. به رغم اینکه پارمیدا علاقه ای به محیط بیرون نداشت، والدینش نیز هیچ علاقه ای به او و برادرش نشان نمی دادند و پیوسته آنها را برای مطالعه به اتاقشان می فرستادند و یادآور می شدند که آنها در این شهر جز موفقیت تحصیلی عالی چیز دیگری برای ارائه ندارند. پارمیدا گفت که کودکی کسالت بار، منفی و غمناک و همراه با مضامین فراگیر بدگمانی به دیگران و احساس تهدید داشته است. پارمیدا مدرسه را با نمرات خوبی به پایان رساند و برای تحصیل در رشته ی اقتصاد به دانشگاه رفت. او در دانشگاه نیز خود را منزوی ساخت و تلاش دیگران برای رابطه با خودش را این گونه تفسیر کرد که می خواهند جزوه های درسی اش را بدزدند یا سر از کارش در آورند. پس از پایان تحصیلات به خانه برگشت و تلاش کرد در یک شرکت بزرگ حسابداری استخدام شود. با این حال ناکامی مکررش در همکاری با همکاران و مشارکت در پروژه های کاری سبب شد چندین بار از سوی مقامات شرکت به او اعتراض شود و هشدار داده شود، چنان که در ارزشیابی های کاری او جمله ی ((نگرش منفی نسبت به همکاران)) بارها تکرار شده بود.
در نهایت به سبب افزایش اضطراب و پریشانی و رفتارهای اجتنابی، از سوی شرکت و به منظور درمان به روانشناس ارجاع داده شد. او در این اواخر به منظور اجتناب از حضور در جمع همکاران، ساعت ها خودش را در توالت پنهان می کرد و در عوض شب ها تا دیروقت در شرکت می ماند و کارهای باقیمانده را به اتمام می رساند. در ارجاع به روانپزشک روشن شد که مشکل او روان پریشی یا حالت روانی در معرض خطر نیست؛ و در عوض احتمال تشخیص اختلال شخصیت پارانوئید درباره ی او داده شد. پارمیدا اعتقاد نداشت که نیاز به روان درمانی دارد، با این حال احساس خود را اینگونه بیان کرد؛ از اینکه مدام به شانه هایم نگاه می کنم و احساس اضطراب کنم، خسته شده ام. او همچنین اظهار داشت که می ترسد به دلیل عدم توانایی در همکاری نزدیک با همکارانش شغلش را از دست بدهد.
علائم و نشانه های اختلال شخصیت پارانوئید
paranoid personality Disorder (PP)
- تعبیر مداوم قصد و نیت دیگران به بدخواهی و بداندیشی
- بی اعتمادی و شکاکیت
- گمان می کنند که دیگران قصد سوء استفاده، آزار یا فریب آنها را دارند.
- بدون دلیل درباره ی قابل اعتماد بودن دوستان (اگر داشته باشند) یا همکاران خود تردید دارند.
- رفتار دیگران را برای پیدا کردن شاهدی مبنی بر نیت بدخواهانه ی آنها، به دقت زیر نظر می گیرند.
- غالباً در حال خواندن ذهن دیگران هستند.
- به ندرت پیش می آید راز دلشان را به کسی بگویند یا به کسی نزدیک شوند، زیرا از این ترس دارند که اگر چیزی از خودشان به کسی بگویند، روزی علیه خودشان به کار گرفته می شود.
- این افراد غالبا تا زمانی طولانی کینه ی دیگران را به دل می گیرند و مایل به بخشش هر توهین و اشتباهی که گمان می کنند دیگران در حق آنها مرتکب شده اند، نیستند.
- این افراد غالبا با فردی همراه نمی شوند و با ایجاد رابطه ی نزدیک مشکل دارند.
- این افراد به ندرت وارد رابطه ی عاطفی می شوند و اگر بشوند، به طور مکرر همسر یا معشوق خود را متهم به خیانت می کنند.
- مشغله ی ذهنی درباره ی وجود توطئه در توصیف وقایع بدون وجود شواهد مستدل
- مخالفت جویی و سرسختی به منظور احقاق حقوق شخصی
- تمایل به خود مهم پنداری افراطی که خود را در خود اسنادی مداوم و سرسختانه به نمایش می گذارد به بحث گذاشته می شود.
- این افراد اطمینان بسیاری به تصوراتشان دارند.
- گوش به زنگی مداوم آنها برای حفظ امنیت موجب احساس اضطراب و افسردگی هیجانی مداوم در آنها می گردد.
راهکارهایی برای ایجاد همکاری
ایجاد رابطه با افراد دچار اختلال شخصیت پارانوئید به دلیل بدگمانی و بی اعتمادی فراگیری که سراسر روابط آنها را در بر می گیرد، کار بسیار دشواری است. غالب بیماران پارانوئیدی، محیط درمان را تهدید آمیز تلقی می کنند. این افراد احتمالاً به درمانگر خود نیز به دیده ی بدگمانی می نگرند و آن تعداد که به شدت به بداندیشی و بدنهادی بالقوه ی دیگران باور دارند، به احتمال زیاد از ورود به فرآیند درمان خودداری می کنند. پرسش های سقراطی و ارزیابی دو سوگرایی درباره ی درمان از ابزارهای مهم ایجاد همکاری اولیه به شمار می رود.
هنگامی که پارمیدا به درمان روی آورد، از این که به روانشناس و روانپزشک ارجاع داده شده، عصبانی بود و گفت این اهانت است و سپس اضافه کرد: ((چرا هر کسی به خودش اجازه می دهد به من توهین کند.)) درمانگر از پارمیدا پرسید که آیا مایل است با یکدیگر کار کنند تا ببیند آیا درمان برای او سودی دارد؟ گفتگوها بیش تر درباره ی سود و زیان عدم روان درمانی و سود و زیاد روان درمانی در موقعیت فعلی و ارزیابی اینکه آیا در شرایط کنونی هیچ راه ممکنی برای تغییر وجود دارد، دور می زند.
در درمان افراد با اختلال شخصیت پارانوئید لازم است وقت کافی برای ورود فرد به فرآیند درمان اختصاص داده شود، حتی اگر این طور به نظر بیاید که هیچ گاه رابطه ی مبتنی بر همکاری شکل نخواهد گرفت. پارمیدا در ابتدا برای انجام تکالیف مقاومت کرد، اما درمانگر او را ترغیب کرد روی این فرایند فکر کند و آن را در خانه و در طول هفته ی پیش رو انجام دهد. شاید توضیح مفهوم سود و زیان از طرف درمانگر همراه با مدت زمانی که در خانه بدون احساس فشار محیط درمان صرف ارزیابی شود و زیان درمان کرده بود، این فرصت را برایش فراهم کرده بود که بهتر به تحلیل مشکلات عدم پذیرش درمان و مزایای بالقوه ی پذیرش آن بپردازد. همچنین دلایل تعجب آور دیگری نیز برای تصمیم او به انتخاب درمان وجود داشت؛ پارمیدا اظهار داشت یکی از زیانهایی که او برای عدم اقدام به درمان خود در نظر گرفته بود عدم بچه دار شدن بود. او به درمانگر گفت که او هیچ گاه آرزوی بچه دار شدنش را با کسی در میان نگذاشته بود و حتی به خودش نیز نمی خواست آن را یادآوری کند. اما به نظر می رسد که تمرکز روی افکار هفته ی گذشته، او را متوجه ساخته بود که عدم رابطه ی نزدیک با دیگران او را دچار مشکل ساخته است.
مهدیه رادپور کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره خانواده
مرکز مشاوره و روانشناختی رهبان