در حالی که مدل های درمانی برای مشکلات کودکی به آموزش والدین گرایش دارند، مدل های درمانی برای مشکلات دوره ی نوجوانی، مدل های خانواده درمانی متمرکز بر الگوهای خانوادگی توام با مشکلات رفتاری هستند (الکساندر، سیدنور، رولند و الکساندر، ۲۰۰۵). یکی از عوامل موثر بر جذابیت این مدل ها، شواهد پژوهشی است که از اثر بخشی آنها حمایت می کنند. در حالی که حمایت والدین و درمان های مبتنی بر خانواده می توانند به عنوان مبنایی برای مداخلات در مورد کودکان و نوجوانان به حساب آیند، سایر منابع جدید هم امیدوار کننده نشان داده اند. دانش جدید حاصل از علم اعصاب به اهمیت حیاتی دلبستگی در رشد مغز اشاره دارد. علاوه بر آن، پژوهش های مربوط به مغز، ما را به درک جدیدی از بسیاری از اختلالات رهنمون شده اند. به عنوان مثال، برخی از تحقیقات نشان می دهند که حداقل برخی از انواع ADHD ممکن است صرفاً ناشی از تاخیر در رشد مغز باشند (دانکن و دیگران، ۲۰۰۷؛ شاو و دیگران، ۲۰۰۷). سایر تحقیقات در مورد ADHD به بررسی مداخلات مبتنی بر خانواده پرداخته اند، زیرا ADHD غالباً در چند عضو خانواده روی می دهد. به عنوان مثال، محققان خاطر نشان ساخته اند که تعارض و خصومت در خانواده ها باعث وخامت نشانه های ADHD می شوند. به منظور کاهش استرس و تعارض در خانواده های دچار ADHD ، مهارت های مراقبه و توجه به خانواده ها آموزش داده می شود (باروخین، ۲۰۰۸). با تداوم پژوهش ها در علم اعصاب، خانواده درمانگران می توانند از منابع و ارجاع های مناسب برای مراجعانشان آگاهی پیدا کنند. به عنوان مثال، ممکن است کودکان و نوجوانان مبتلا به چالش های یادگیری از ارزیابی های عصب_روان شناختی سود ببرند. معمولاً این ارزیابی ها به اندازه گیری هوش، پیشرفت تحصیلی، مهارت های بصری_حرکتی و سلامت هیجانی می پردازند. مهارت های از قبیل توانایی توجه کردن، توانایی به یاد آوردن اطلاعات و توانایی تصمیم گیری و اجرای طرح های شخصی، همگی حوزه های مهم یک ارزیابی عصب_روان شناختی هستند. در صورتی که والدین دغدغه هایی در مورد کارکرد کودک در هر کدام از این زمینه ها داشته باشند، یک ارزیابی عصب_ روان شناختی می تواند اطلاعات ارزشمندی را برای هدایت درمان فراهم آورد. داروهای روان گردان به عنوان درمانی برای کودکان و نوجوانان محبوبیت فزاینده ای پیدا می کنند. در حالی که گاهی اوقات داروهای تسکینی را برای خانواده هایی که سایر گزینه ها را آزموده اند، فراهم می آورند، اما همچنان نگرانی هایی در مورد استفاده از دارو برای درمان مشکلات کودکان و نوجوانان وجود دارد. سوالات مربوط به تاثیر داروها بر رشد کودک، به ویژه رشد مغز، همچنان بدون پاسخ مانده اند. در واقع، سازمان های مختلف بهداشت روان، با انتشار مواضع خود در این زمینه، ادعا می کنند که درمان های غیر دارویی باید در اولویت قرار گیرد. این درمان ها باید شامل تکنیک هایی باشند که بر بزرگسالان حاضر در زندگی کودک_ از جمله والدین و معلمان_ متمرکز هستند (کاری،۲۰۰۶). ژنتیک و توارث دیگر حوزه های مطالعه ای هستند که بر درک ما از مشکلات کودکان و نوجوانان تاثیر می گذارند. به عنوان مثال، متخصصان بهداشت روان می دانند که اختلال هایی مانند اتیسم و ADHD از قابلیت توارث بالایی برخوردارند (۷۶ درصد برای ADHD و ۹۰ درصد برای اتیسم). علاوه بر این، محققان ژنتیک به تعاملات ژن_محیط علاقمند هستند. چه نوع محیطی بر بروز ژن تاثیر می گذارد؟ به بیان ساده تر، چه نوع محیطی یک ژن را فعال می سازد و چه زمانی تاثیرات محیطی شروع می شود؟ به عنوان مثال، محققان اشاره کرده اند که سیگار کشیدن مادر با جدی تر بودن نشانه های مرتبط با سلامت روان همبستگی دارد. بنابراین، تاثیر محیط از درون رحم شروع می شود. این پژوهش های مهیج جدید چه دستاوردی را برای خانواده درمانگران در بر دارند؟ در حالی که ژنتیک یک کودک قابل تغییر نیست، اما درمانگران می توانند بر محیط او تاثیر بگذارند. خانواده درمانگران با دانش جدید خود در مورد اهمیت یک محیط خانوادگی سالم، می توانند با اعتماد به نفس بیشتری خانواده ها را در کاهش استرس، کاهش تعارض و افزایش پیوندهای صمیمانه یاری دهند.
ما به عنوان خانواده درمانگر کاملاً آگاه هستیم که کودکان و خانواده ها و مشکلات گریبانگیر آنها، باید در درون بافت های مختلفی مورد توجه قرار گیرند. یک بافت مهم که باید در حین ارزیابی و درمان مشکلات کودکی و نوجوانی درک شود، مرحله ی رشد خانواده و چگونگی ارتباط آن با مشکلاتی است که در خانواده وجود دارد. کارتر و مک گلدریک (۱۹۸۹) بر اساس مطالعات اولیه در مورد خانواده (دووال، ۱۹۵۵) و با به کار گیری این اطلاعات در مورد نیازهای خانواده درمانگر، چرخه ی زندگی خانواده را در ۶ مرحله طبقه بندی کردند که هر مرحله شامل یک فرایند هیجانی کلیدی و چندین تکلیف رشدی است.
۱. ترک منزل: بزرگسالان جوان مجرد
۲. به هم پیوستن خانواده ها از طریق ازدواج: زوج جدید
۳. خانواده هایی با فرزندان خردسال
۴. خانواده هایی با فرزندان نوجوان
۵. روانه سازی فرزندان و ادامه
۶. خانواده ها در اواخر زندگی
پیش زمینه ی سیستمی این ایده ها از این مفروضه ریشه می گیرد که خانواده باید در هر مرحله ی رشدی از یک تغییر مرتبه ی دوم بگذرد تا اعضای آن بتوانند در مسیر سالمی پیش بروند. تغییر مرحله ی دوم مستلزم باز تعریف سیستم خانواده در حوزه های رفتاری، شناختی، هیجانی و رابطه ای است. خانواده ها اغلب زمانی به درمانگر مراجعه می کنند که در بحبوحه ی یک انتقال رشدی قرار دارند. خانواده درمانگر چنین فرضیه پردازی می کند که مشکل عنوان شده رابطه ی زیادی با گرفتار شدن خانواده در پیشروی اش به سمت دستیابی به یک مرحله ی رشدی خاص دارد. به عنوان مثال، ممکن است دختر ۱۴ ساله ی والدینی کنترل گر با نقض مقررات ورود و خروج و پرسه زدن در مدرسه با کسانی که والدین غیر قابل قبول می دانند، ((برون ریزی)) کند. این رفتار علامت دشواری در انتقال سیستم خانواده به مرحله ی ((خانواده با فرزند نوجوان)) است، یعنی جایی که ضرورت دارد نفوذپذیری مرزهای خانواده افزایش پیدا کند و به گونه ای که استقلال فزاینده ی نوجوان را در بر بگیرد. نخستین تکلیف در هر مرحله برای درمانگر این است که آنچه را که در خانواده جریان دارد، به هنجار نموده و بسیاری از مشکلات عنوان شده را به عنوان موضوعاتی رایج و قابل درک تعبیر کند. یک درمانگر می تواند اطلاعات چرخه ی زندگی را برای پیوند کاملتر با خانواده مورد استفاده قرار دهد، زیرا این اطلاعات او را در درک جامع تر دشواری های آنها کمک می کند.درمانگر باید در حین بهنجار سازی توجه داشته باشد که رنج ها، ترس ها و قدرت هیجانی این تغییرات رشدی را بی اهمیت جلوه ندهد. بهنجار سازی در صورتی که به خوبی صورت گیرد، می تواند به عنوان نخستین ((هدیه )) درمانگر به خانواده تلقی شود که آشوب هیجانی درون خانواده را تا اندازه ای فرو می نشاند. مهارت درمانگر در درک موقعیتی که خانواده در آستانه ی آن قرار دارد، به برقراری یک اتحاد کاری مستحکم کمک می کند. بنابراین، اطلاعات چرخه ی زندگی اقتدار درمانگر را بالا می برد و این به ویژه در صورتی که او به طور چشمگیری جوانتر از سایر بزرگسالان حاضر در اتاق درمان باشد، بسیار مفید خواهد بود. شناخت مسائل هیجانی اساسی در هر مرحله ی رشدی، راهنمایی را در اختیار درمانگر قرار خواهد داد. در هر مرحله اعضای خانواده باید چه مسأله ای را به شکلی موثر اداره نمایند؟ درمانگران می توانند با استفاده از اطلاعات مربوط به چرخه ی زندگی خانواده با مسایل هیجانی عمیق تر اعضا پیوند برقرار کنند. به عنوان مثال، انتقال هیجانی کلیدی برای دو نفر در جریان ایجاد یک رابطه ی متعهدانه یا ازدواج، ((تعهد به یک سیستم جدید)) است. بدون یک سیستم جدید که فضایی را برای هر کدام از همسران جهت پذیرفته شدن و مورد احترام واقع شدن فراهم آورد، نوعی رقابت روی می دهد از همسران جهت پذیرفته شدن و مورد احترام واقع شدن فراهم آورد، نوعی رقابت روی می دهد که در آن هر کدام از طرفین در تلاش است تا در نبرد برای تسلط بر یک حوزه از زندگی پیروز شود_ خواه تمیز کردن خانه باشد یا مسایل مالی و یا دوستی، درمانگری که از انتقال هیجانی ضروری آگاهی دارد، می تواند زوج را برای یافتن راه هایی جهت دستیابی به تصمیماتی که طرفین در مورد آنها احساس راحتی نمایند، هدایت کند. درمانگر انتقال زوج از ((من)) به ((ما)) را تسهیل می کند. البته هیچ راه درست واحدی برای انتقال از یک مرحله به مرحله ی بعد وجود ندارد. هر خانواده ای به واسطه ی سوابق خانوادگی خود و سیستم باورها، نژاد، فرهنگ و قومیت خود هدایت می شود.
مهدیه رادپور کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره خانواده
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان