وقتی که یکی از اعضای خانواده مبتلا به یک بیماری روانی است. خانواده هایی که یک عضو مبتلا به بیماری روانی دارند، ممکن است منابع خانواده و هویت فرد را در این راه وانهاده باشند. با وجود این، خانواده درمانگران چیزهای زیادی برای عرضه به این خانواده های بیش گسترده دارند. صرف نظر از ماهیت تشخیص، تعدادی از عوامل رایج، خانواده های دارای عضو مبتلا به بیماری روانی را تحت تاثیر قرار می دهند. تنهایی، فقدان حمایت اجتماعی، و افزایش رویدادهای خانوادگی از جمله خصومت مکرر، تعارض و درگیری مفرط، نیز می تواند به مراجعان آسیب برسانند.بر عکس، حس نیرومندی از هویت خانوادگی، صمیمیت، و ارزش ها و باورهای مشترک می توانند موجب تقویت خانواده ها و محافظت از آنها باشند. مفاهیم فردی و خانوادگی: در ۲۰ سال گذشته، دستاوردهای مهمی در زمینه ی توصیف اختلالات روانی و کشف درمان های موثر حاصل شده است. موسسه ملی بهداشت روان (NIMH) پژوهش های مهمی را در زمینه ی اختلالات روانی که میلیونها نفر را مبتلا کرده اند، حمایت نموده است. برخی از این کارها به بررسی درمانه های نوید بخشی جدید از قبیل درمان شناختی_رفتاری برای اختلالات اضطرابی یا رویکردهای روانی آموزشی برای اختلالات دو قطبی پرداخته اند (میکلوویتز، ۲۰۰۸). ابتکارات پژوهشی جدید در حوزه ی اختلالات کودک و نوجوان مورد تشویق قرار گرفته اند (راپی، ویگنال، اسپنس،کوبهام و لینهام، ۲۰۰۸). حجم زیادی از ادبیات پژوهشی به تحقیقات مربوط به درمان های موثر برای اختلالات فردی اختصاص یافته اند. درمان های شناختی_رفتاری، درمان بین فردی، و درمان های مبتنی بر خانواده در آزمایشات میدانی برای اختلالات خاص مورد استفاده قرار گرفته اند. هوشیاری فزاینده ای در مورد اینکه ممکن است یک درمان برای هر مشکلی موثر واقع نشود، وجود داشته و روندی در جهت تطبیق برخی درمان های خاص با اختلالاتی خاص جریان دارد. علاوه بر اینها، تمرکز بر پیشگیری، به ویژه در مورد کودکان و نوجوانان، رو به افزایش است. با افزایش دانش ما در مورد تعاملان ژن_محیط، درمانگران امیدوارند که مداخلات زودهنگام در همان ابتدای شروع مشکلات مربوط به سلامت روان بتواند کودک را محافظت کرده و مانع وخامت بیماری شود. ما اکنون میدانیم که بیماری روانی می تواند در خانواده ها ادامه پیدا کند، و این که انتقال نه فقط ناشی از الگوهای خانوادگی کژکار، بلکه می تواند نتیجه ی عوامل زیستی هم باشد. در اغلب موارد، زمانی که یک شخص از سوابق خانوادگی در یک ارزیابی روان شناختی سخن می گوید، انتقال ژنتیکی به چشم می آید. کسانی که اقدام به تشخیص فردی می کنند به بررسی خویشاوندان فعلی و گذشته که سابقه ی بیماری روانی داشته اند، علاقه مند هستند زیرا این می تواند بر انتقال ژنتیکی بیماری به فرد دلالت داشته باشد. پژوهش ها در مورد انتقال ژنتیکی خبرهای روشنگرانه ای برای خانواده های دارای عضو مبتلا به بیماری روانی در بر داشت. خانواده ها پس از سال ها سرزنش ظریف به دلیل مشکلات اعضایشان از طریق مفاهیمی مانند ((مادر اسکیزوفرنی زا)) با آگاهی یافتن از اینکه بیماری یک عنصر ژنتیکی نیز دارد، هم اندوهگین شدند و هم تسلی پیدا کردند. در حالی که این کشف ها احساس گناه و مسئولیت خانواده را به جهت ((باعث شدن)) بیماری روانی کاهش داد، اما می توانند خبرهای دلسرد کننده ای را نیز در مورد پیش آگهی و انتقال بیماری به نسل های آینده در بر داشته باشند. خانواده ها به این آگاهی که به آنان می گوید آنها علت بیماری روانی یکی از اعضای خود نیستند، اما می توانند بر دوره ی بیماری تاثیر بگذارند، علاقه مند خواهند بود. پژوهش ها در مورد ((هیجانی ابراز شده)) و ((تحریف ارتباطات)) در خانواده های اسکیزوفرنیک نشان می دهد که برخی ویژگی ها می توانند بر وقوع عود در عضو اسکیزوفرنیک تاثیر بگذارند.
اخیراً، بی نظمی هیجانی، خصومت و تعارض در خانواده، در رابطه با افسردگی، دمانس (زوال عقل)، اسکیزوفرنی و دامنه ی متنوعی از اختلالات دیگر، مورد بررسی قرار گرفته اند (میکلوویتز،۲۰۰۸؛ بیچ و جونز،۲۰۰۲؛ گراس، ۲۰۰۷). این پژوهش ها از تاثیر نیرومند رفتارها و حال و هوای خانواده بر اعضای آن و بیماری آنها حکایت دارند. خانواده درمانگران می توانند رایزنی روانپزشکی را برای اعضای خانواده که مبتلا به بیماری روانی هستند، مورد توجه قرار دهند. این رایزنی می تواند اطلاعاتی را فراهم آورد تا درمانگر آن را در یک طرح درمانی کلی لحاظ کند. علاوه بر این ممکن است روان پزشک داروهای روان گردان را برای درمان نشانه های اختلال روانی فردی توصیه کند. خانواده درمانگران تازه کار می توانند ابزارهای درمانی مفیدی را از دنیای تشخیص های فردی خوشه چینی کرده و همزمان با نقاط قوت خانواده درمانی یکپارچه نمایند. ضرورتی ندارد که درمانگران با اتخاذ یک موضوع ایدوئولوژیک خاص، تمام دیدگاه های دیگر را کنار بگذارند. خانواده درمانگران می توانند از منابع اطلاعاتی و دیدگاههای مختلف به منظور تهیه ی یک طرح درمانی بهینه برای مراجعانشان بهره بگیرند. حتی اگر درمانگر از مفاهیم کلیدی تشخیص فردی یا فرایند خانواده را بشناسید، باز هم طبقه بندی تمایزات در حین ارزیابی می تواند توان فرسا باشد. شاید تشخیص خودکشی گرا بودن نوجوانی که به علت نگرانی در مورد نمرات و نزاع های والدینش از خوردن یا خوابیدن خودداری می کند و والدین او را ((به دلیل اینکه در مدرسه انگیزه ای از خود نشان می دهد)) نزد شما می آورند، دشوار باشد. در واقع، یکی از دشواری هایی که درمانگران تازه کار با آن دست و پنجه نرم می کنند، نظم بخشیدن به دیدگاههای خانواده در مورد مشکلات، دیدگاههای منابع ارجاع، و دیدگاههای فردی اعضاست. چنانچه شما با معیارهای تشخیص فردی ها آشنا بوده یا سر سپردگی شخصی خاصی به یکی از مکاتب درمان داشته باشید، به سختی می توانید در ارزیابی و درمان از خود بصیرت نشان دهید. زمانی که یک زوج به دلیل نزاع هایشان به زوج درمانی مراجعه کردند، ما شاهد یک چالش تشخیصی بودیم. شکایت های زن شامل بی نظمی شوهر، کوتاهی او در حضور به موقع، ناتوانی اش در حفظ شغل، و خشم انفجاری وی بود. در حالی که درمانگر کار بر روی حل و فصل تعارض و مهارتهای ارتباطی را با این زوج شروع کرد، متوجه زندگی آشفته ی شوهر نیز گردید. شوهر هیچ گاه به موقع در جلسات درمان حضور پیدا نمی کرد و چندین بار هم حتی با وجود یادآوری زن در روز قبل، به طور کامل آن را فراموش کرده بود. پس از مدتی درمانگر به این نتیجه رسید که ممکن است شوهر دچار اختلال نقص توجه باشد. درمانگر در عین حفظ تمرکز بر زوج، به آرامی و به طور دقیق بررسی سوابق یادگیری شوهر را شروع کرد. نهایتاً تشخیص ADHD بزرگسالی تغییرات قابل توجهی را در زندگی شوهر، زندگی زن و ازدواج آنها سبب شد.
مهدیه رادپور کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره خانواده
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان