تنهایی درد روزگار ماست. حتی اگر دیگران دور و ورمان باشند، گاهی باز هم احساس میکنیم خیلی تنهاییم. خلئی در درون مان هست که حس ناخوشایندی به ما میدهد، در نتیجه تلاش میکنیم با ارتباط برقرار کردن با دیگران آن خلأ را پر کنیم. ما معتقدیم که اگر بتوانیم ارتباط برقرار کنیم، احساس تنهایی ناپدید خواهد شد.
تکنولوژی وسایل متعددی در اختیارمان قرار میدهد تا به حفظ روابطمان کمک کند. لیکن حتی موقعی که با کسی رابطه داریم، همچنان احساس تنهایی میکنیم. ما روزی چندین بار ایمیل خود را چک میکنیم، پیامک میفرستیم، و آخرین خبرها را ارسال میکنیم. ما دوست داریم بده و بستان کنیم. شاید تمام روز مان با دیگران در ارتباط باشیم ولی از احساس تنهایی مان کم نشود.
ما همگی تشنه محبت هستیم، ولی نمیدانیم چگونه محبت ایجاد کنیم تا با آن خودمان را تغذیه کنیم. وقتی که تنها هستیم، با به کارگیری تکنولوژی میکوشیم آن احساس تنهایی را از بین ببریم، ولی اثر نمیکند. ما امکاناتی همچون اینترنت، ایمیل، اینستاگرام، تلگرام،واتساپ، ویدیو کنفرانس، برنامههای ارسال پیام نوشتاری و پستی و تلفن همراه در دست داریم. ما همه چیز داریم. و با این حال هنوز نتوانسته ایم روابطمان را بهبود ببخشیم.
بسیاری از ما تلفن همراه داریم. دوست داریم با افراد دیگر در تماس باشیم. ولی نباید به تلفن هایمان بیش از اندازه اعتماد داشته باشیم. یکی از دوستانم که گوشی هوشمند نداشت و هرچه که ما اصرار میکردیم که یک گوشی هوشمند تهیه کن تا با آن با هم در ارتباط باشیم این چنین به ما جواب داد: «من تلفن همراه ندارم، ولی احساس نمیکنم از اوضاع دنیا بی خبرم. در واقع، بدون داشتن تلفن همراه وقت بیشتری برای خودم و دیگران دارم. شما تصور میکنید داشتن تلفن همراه کمکتان میکند ارتباط برقرار کنید. ولی اگر گفتارتان بر اساس حقیقت نباشد، صحبت کردن یا ارسال پیام با یک دستگاه به این معنا نیست که دارید با طرف مقابل ارتباط برقرار میکنید.»
ما بیش از اندازه به تکنولوژیهای ارتباطی ایمان داریم. در پس همه این آلات دقیق، ما ذهن را داریم؛ اساسیترین ابزار برای برقراری ارتباط. اگر ذهن مان مسدود شود، هیچ وسیلهای ناتوانی مان برای برقراری ارتباط با خودمان یا دیگران را جبران نخواهد کرد.
ارتباط درونی
بیشتر ما وقت زیادی در جلسات یا برای ارسال و دریافت ایمیل با دیگران صرف میکنیم، ولی وقت زیادی صرف ارتباط با خودمان نمیکنیم. نتیجه این میشود که نمیدانیم در درون مان چه میگذرد. شاید اوضاع درون مان آشفته باشد. در آن صورت چگونه میتوانیم با شخص دیگری ارتباط برقرار کنیم؟
ما گمان میکنیم که با این همه تجهیزات تکنولوژی که داریم میتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، ولی این خیالی باطل است. ما در زندگی روزانه از خودمان جدا میشویم. راه میرویم، ولی نمیدانیم داریم راه میرویم. اینجا هستیم، ولی نمیدانیم که اینجا هستیم. زنده ایم، ولی نمیدانیم که زنده ایم. در طول روز خودمان را گم میکنیم.
دست از هر کاری کشیدن و برقراری ارتباط با خود عملی انقلابی است. بنشینید و آن حالت گمگشتگی و خود نبودن را رها کنید. فقط با رها کردن هر کاری که دارید انجام میدهید، نشستن و ارتباط برقرار کردن با خود، شروع کنید. این حالت تمرکز حواس نامیده میشود. تمرکز حواس یعنی آگاهی کامل از لحظه حال. شما نیازی به آیفون یا کامپیوتر ندارید. فقط کافیست بنشینید و دم فرو ببرید و دم بر آورید. ظرف فقط چند ثانیه میتوانید با خودتان ارتباط برقرار کنید. میفهمید در بدنتان چه خبر است؛ از احساسات تان، عواطف تان و قوه ادراک تان باخبر میشوید. وقتی که بنا میکنیم به تمرین تمرکز حواس، راهی خانه میشویم تا نزد خودمان برویم. خانه جایی است که در آن تنهایی ناپدید میشود. وقتی در خانه هستیم، احساس صمیمیت، راحتی، امنیت و رضایت میکنیم. ما مدت هاست که خانههای مان را گذاشته و رفتهایم و آنها را فراموش کردهایم. ولی راه بازگشت به خانه طولانی نیست. خانه در درون ماست. برای بازگشت به خانه فقط کافیست بنشینید و با خودتان باشید، موقعیت را همانطور که هست بپذیرید. بله، شاید آنجا به هم ریخته باشد، ولی ما آن را میپذیریم چون میدانیم مدتی طولانی است که خانه را ترک کردهایم. بنابراین حالا در خانه هستیم. با دم و بازدم خود، تنفس آگاهانه خود، خانهمان را تمیز و مرتب میکنیم.
بازگشت به خانه با تنفس شما شروع میشود. اگر بدانید چگونه نفس بکشید، میتوانید بیاموزید چگونه راه بروید، چگونه بنشینید، چگونه غذا بخورید و چگونه با آگاهی کار کنید تا بتوانید خویشتن را بشناسید. وقتی دم را فرو میبرید به خودتان باز میگردید، وقتی دم را بیرون میدهید هرگونه تنشی را رها میکنید. وقتی که بتوانید با خودتان ارتباط برقرار کنید، میتوانید با وضوح بیشتر در خارج ارتباط برقرار کنید.
راهِ درون راهِ بیرون است.
تنفس آگاهانه وسیلهای ارتباطی است، درست مثل تلفن، بین ذهن و بدن ارتباط ایجاد میکند. ما تمام وقت در حال تنفس کشیدن هستیم، ولی به ندرت به تنفس مان توجه میکنیم، مگر اینکه تنفس مان دشوار یا محدود شود. با تنفس آگاهانه، هنگامی که نفس میکشیم میدانیم که داریم نفس میکشیم، هنگامی که نفس را بیرون میدهیم میدانیم داریم نفس را بیرون میدهیم. وقتی که نفس را فرو میبریم، توجه خود را بر فرو بردن نفس معطوف میکنیم. برای اینکه به خودمان یادآور شویم به تنفس مان دقت کنیم، میتوانیم آهسته بگوییم:
هنگام فرو بردن نفس، میدانم دارم نفس خود را فرو میبرم.
هنگام بیرون دادن نفس، میدانم دارم نفس خود را بیرون میدهم.
«هوا وارد بدنم میشود. هوا از بدنم بیرون میرود.» دم و بازدم خود را از اول تا آخر دنبال کنید. فرض کنیم عمل دم شما ۴ ثانیه طول بکشد. در طول زمان فرو بردن نفس، بگذارید بدون وقفه توجه تان به طور کامل معطوف فرو بردن نفستان شود. در طول بیرون دادن نفس، به طور کامل بر بازدم خود تمرکز کنید. همراه دم و بازدم خود باشید. حواستان به چیز دیگری نباشد. دم و بازدم خود باشید.
عمل دم و بازدم تمرین آزادی است. وقتی حواسمان را معطوف تنفسمان میکنیم، هر چیز دیگری را رها میکنیم، از جمله نگرانی و ترس در مورد آینده و افسوس ها و پشیمانی ها در خصوص گذشته. با تمرکز بر تنفس از احساس خود در لحظه حال باخبر میشویم. میتوانیم این کار را در طول روز انجام دهیم و از ۲۴ ساعتی که برای نفس کشیدن به ما اعطا شده است لذت ببریم. میتوانیم در خدمت خودمان باشیم. فقط چند ثانیه طول میکشد تا نفس بکشید و خود را آزاد کنید.
ما میدانیم چه موقع دیگران با توجه نفس میکشند؛ این راه وقتی که به آنها نگاه کنیم میفهمیم. آنها آزاد به نظر میآیند. اگر بار ترس، خشم ، غم یا اضطراب مان سنگین باشد، آزاد نیستیم، مهم نیست که چه موقعیتی در اجتماع یا چقدر پول داشته باشیم. آزادی راستین فقط وقتی به دست میآید که بتوانیم درد و رنج خود را رها کنیم و به خانه برگردیم. آزادی گرانبهاترین چیزی ست که وجود دارد. شالوده شادکامی است و با هر تنفس آگاهانه در دسترس مان است.
امید سخاوت کارشناس مشاوره و راهنمایی
مرکز مشاوره و امور روانشناختی رهبان